توضیحات
رمان کلاکت جلد ۱و۲ pdf
راستین حکمت ،
سوپراستار جوانی که تلاش میکند تادر اوج بماند ،
دختری بی نام و نشان به او پناه می آورد
غافل از اینکه دودمانش به
دست آهو به باد می رود و …
به لبهایم زل زده بود.
گاهی از خدا شاکی میشدم بابت این همه
برجستگی ماهیچه ی زیر وزبر !
گاهی به خدا گله میکردم که این سرخی طبیعی
و ذاتی ماهیچه ها کار دست من می دهد .
از وقتی مدرسه میرفتم…
که راننده سرویس موذیانه از آینه نگاه میکرد
ولب به لب می مالید تا وقتی برای خرید لوازم
آرایش پسر جوان با دقت به لبهایم زل میزد و حالا…
حالا نگاه حریص بهنام امانی !
تصور اینکه قبلا من رابوسیده و حالا تشنه است ،
دلم را بهم میزد .
کف دستم را به سینه اش چسباندم و گفتم:
یکم فاصله بگیر چه خبرته تو حلق من اومدی
!رمان کلاکت جلد ۱و۲ pdf
لبخند زد و گفت: بیا بریم یه جا حرف بزنیم.
حرف نداشتیم .
من کار داشتم باید دنبال خودم میگشتم .
دنبال آن دختر نحسی که مانده بودم
دل و دینش کجا رفته بود که به تو چسبیده !
اصلا روی چه حساب و کتابی ….
دنگ و فنگ های من تمامی نداشت.
برای دانلود هریک کلیک کنید