توضیحات
رمان پاراهور pdf
رمان جنجالی عشق و نفرت ،
نسیم و هومن سرانجام این جدال چه خواهد بود ؟
آخر این رمان غیر قابل پیش بینی است
خلاصه رمان پاراهور
دستانش شل شد خودش را عقب کشید
و همراه نفس بلندی گفت
:_تسویه کن همین امروز بروپارسا
با سرفه هایی که رهایش نمی کرد به زحمت گفت
:_من از …تو … دستور …نمیگیرم … مدیر هتل …
یکی دیگه است می خواست باز به پارسا حمله کند
که با تمام قدرت او را کشیدم سمت در آشپزخانه و گفتم :
_هومن…خواهش کردم …
ولش کن چشمانش را لحظه ای بست و بعد
با باز کردن پلک هایش ،
نگاه عصبی اش به من رسید مچ دستم را محکم گرفت
و دنبال خودش کشید همراهش رفتم
برگشت سمت اتاقم در را پشت
سرمان قفل کرد و عصبی در حالیکه در اتاق راه می رفت گفت
: شناسنامه ات ک…
برای دانلود هریک کلیک کنید