توضیحات
رمان مستاصل pdf
مستاصل روایت زندگی تلخ زنیست
مطلقه که به همراه دخترش زندگی میکند
و برای گذراندن امور اقتصادی
زندگیش مجبور میشود دست
به کاری بزند که با اخلاقیاتش جور در نمیآید…
روایتی عاشقانه و غمگین
از یگانه اولادی که به خوبی توانسته
به یکی از معضلات جامعه
در قالب داستان اشاره کند.
خلاصه رمان مستاصل
سرمای هوا به صورتش سيلی ميزد.
چادرش را زیر گلو سفت تر
گرفت و به سوزش گونه و
بينيش توجهی نکرد.
دیگر روی پا ایستادن برایش مقدور نبود…
پنگوئن وار کمی قدم رو کرد
و برای تک و توک ماشين های گذرا
دست تکان داد… هيچکس حاضر نبود
در چهار و نيم غروب زمستانی
او را سوار کند… بغض داشت؛
نه از درد! نه از ورم پاهایش!
نه از گودی کمرش که انگار یکی
از مهره هایش با بقيه فاصله داشت!
و نه از نبضی که در دلش پر شتاب ميزد…
بغضش از این همه غریبيش بود…
ازینکه انگار خدا هم او را فراموش کرده بود.
در همين فکر ها بود که ماشينی
جلوی پایش ترمز کرد
. سوادش به اینکه این مدل
رمان مستاصل pdf
را تشخيص دهد نميرسد
ولی عقلش ميگوید ماشين گرانيست!
یک قدم به عقب بر مي دارد
و حجم حبس شده ی نفسش
را بيرون مي دهد و رویش
را برمي گرداند. شيشه ی سمت
راننده پایين مياید: حاج خانوم؟
من مسيرم مستقيمه…
اگه شمام مستقيم ميرین سوار شين
تا ایستگاه اتوبوس ميرسونمتون.
صدای مرد تشویش درونش را آرام ميکند…
کلمه ی ایستگاه اتوبوس
در ذهنش پررنگ ميشود.
نگاهی به سر و وضع خودش ميندازد
و مطمئن ميشود کسی
با این ریخت و قيافه و شکم برآمده،
قصد تعرض بهش را پيدا نمي کند…
خم ميشود و چهره ی راننده را ميبيند…
مردی با موهای جوگندمی و هيکلی ورزیده…
جزء پيرمرد های خوشتيپ
دسته بندی اش ميکند.
کمی این پا و آن پا ميکند و
معذب ميپرسد: مزاحمتون نباشم؟
برای دانلود هریک روی نامش کلیک کنید