| شنبه 1 مهر 1402 | 15:24
پرشین رمان
پرشین سایت بهترین سایت معرفی و فروش رمان های ایرانی و خارجی …

رمان طور سینا pdf

  • 17 دی 1400
  • 15:22
تخفیف!

تومان۲۴۵۰۰

رمان طور سینا pdf

نام  : رمان طور سینا pdf

نویسنده : #الهام_فتحی

ژانر : #عاشقانه #اجتماعی

توضیحات

رمان طور سینا pdf

 

خلاصه :

گیسو دختری که دو سال سخت و پر از ناراحتی

رو گذرونده برای ادامه تحصیل از مشهد به تهران میاد..تا

هم از فضای خونه فاصله بگیره و هم به نوعی

خود حقیقی خودش و پیدا کنه…

وجهی از شخصیتش که به خاطر روز های گذشته ازش

فاصله گرفته و شاید حتی کاملا باهاش غریبه است….

در این بین اتفاقاتی می افته که هر چند در ابتدا

به هیچ وجه خوشایندش نیست

و حتی باعث ناراحتی هم میشه ولی در عین حال سبب میشه،

اون خود باوری و اعتماد به نفس از دست رفته

باز خودشو تو وجودش جا کنه..

چون هر بار باید واکنش و عکس العملی

از خودش بروز بده که مدت ها بود به فراموشی سپرده شده

بود…کاراکتر اصلی من دختر عاقلی هست

ولی خوب بسته به بعضی جاهای داستان

ازش کلی شک و تردید و دو دلی خواهید دید

که بسته به لحظاتی که از سر گذرانده شایدم

اون قدر غیر طبیعی نباشه…..

– خانم ها و آقایون هر چه سریعتر پیاده بشید و ساک هاتون و بردارید….

با صدای بلند و زمخت راننده چشم هایم سریع باز شد.

صدای دو رگه و کلفتش بدجور اعصاب نداشته

ام را به هم می ریخت..

سرم را از پشتی صندلی جدا کردم و گردنم

را که صدای ترق تروقش در آمده بود،

کمی مالش دادم.

چشمانم به شدت می سوخت.

از لحظه ای که وارد اتوبوس شدم،

نتوانستم دقایقی آرام بگیرم و یا بخوابم …

شاید اینم مورد علاقت باشه :

افکار پریشان ثانیه ای رهایم نمی کرد..

هنوز هم باورم نشده بعد از آن همه بیچارگی به تهران رسیده باشم.

رمان طور سینا pdf

هم چنان ترس را در تک تک نفس هایم حس می کنم.

حتی گاهی برزو را جلوی رویم متصور می شوم که می گوید

“کجا خانم سرتق برگرد اتاقت”.

تا همین جا هم تصور می کردم پشت سرم می آید

و بَرم می گرداند خانه…

هنوز جمله ی آخرش را فراموش نکردم که گفت

“فکر نکن اگه راضی شدم دست از سَرت بر می دارم..

همیشه منو پشت سرت احساس می کنی…”.

من هنوزم فکر می کنم…

-آهای خانم مگه با شما نیستم..

چرا پیاده نمیشی؟

مگه من علاف شمام؟ دو ساعته ما رو کاشتی….

سر پایین انداختم و ببخشیدی آرام

در جواب غر و لند راننده زمزمه کردم

و سریع پیاده شدم ..

دلم نمی خواست دوباره آن صدای گوش خراشش

در گوشم بپیچد…

رمان طور سینا pdf

از شاگرد سبزه رو و لاغر اندامش چمدان کوچکم

را تحویل گرفتم و به

سمت خروجی ترمینال غرب حرکت کردم.

  • اشتراک گذاری
  • برچسب ها:
لینک کوتاه مطلب:
مطالب مرتبط
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

درباره سایت
سایت پرشین رمان یک مرجع معتبر برای خرید بهترین رمان های ایرانو جهان لطفا با ما همراه باشید به زودی اپ بزرگ ما هم فعال خواهد شد که امکانات بی نظیری برای شما خواد داشت ... منتظر باشید ...
آخرین نظرات
  • ناشناس💋👌💓...
  • آیدااینجا جای ماندن نیست👍👌...
  • فاطمه علیدوستیبه نظرم رمان متفاوتی بود و حیف شده که نویسندش ممنوع‌الکار شده و این کتابو چاپ نک...
  • نفیسهرمان خوبی بود و خیلی دوسش داشتم...
  • ناهیدفخارخداااااا اشکم دراومد😭چقدر دوسش دارم این رمانووو...
  • لیلاعالی و متفاوت بود👍💐...
  • الهام ناصرجذاب لعنتی فقط ماهان😢...
  • ویدا چراغیاندوسش داشتم و از خوندنش لذت بردم...
  • هلیایکی پیدا شه یه دونه از این پیشنهادایی که به پریا میشه به منم بده میرم پشت سرمم ن...
  • ناشناسبه نظر خواننده ها باید با امثال خودشون ازدواج کنن اگه چه قدر امین بی چاره محجوب...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " پرشین رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.