توضیحات
رمان سنگاش pdf
ارغوان شکوفا مجری برنامه ی
تلویزیونی در حال تدارکات
جشن عروسی اش با هیراد است
که با دامون روبه رو می شود،
مردی که در گذشته …
خلاصه رمان سنگاش
چشمانت را به یاد دارم …
آن دو گوی مشکی درشت
با مژه های بلندی که وقتی پلک
می زدی و لب هایت روی
هم جمع می شد دل مامان
و بابا را می بردی …
خنده های از ته دلشان را روی
نگاهت می پاشیدند و
تو را عاشقانه در آغوش می گرفتند …
بابا تو را با دست هایش بلند
می کرد و توی هوا می پراند …
می خندیدی و دوباره به آغوش
دستان گرمش برمی گشتی …
مامان چیکار می کرد؟
لازم نیست خیلی فکر کنم
مامان فریبا برایت برس صورتی
رنگ گرفته بود … همان برسی
که در پاساژ پشت ویترین
یک اسباب بازی فروشی
دیده بودی و لجش را گرفتی …
نیازی به پا کوبیدنت نبود …
هرچه می خواستی مامان
فریبا فوری در اختیارت می گذاشت …
تو را می نشاند روی پاهایش
و موهای مشکی ات
را شانه می کرد و زیر گوشت
شعر می خواند …
آن هم به زبان کودکانه …
هر وقت کنار مامان فریبا بودی
من می توانستم خنده اش را ببینم …
همان لبخندهایی که خوشگلش
می کرد و اما از نگاه من دریغ می شد.
همیشه به موهای لخ*ت
بلندت حسودیم می شد …
اخه تو که یادت نمیاد موهای
من فرفری بود و قهوه ای …
به زور برس هم صاف نمی شد …
گاهی یواشکی می رفتم
اتاق مامان و بابا …
بعد از داخل کمد دیواری سشوار
مامان فریبا را برمی داشتم تا …
رمان سنگاش pdf
رمانهای پیشنهادی سایت :
رمان رز خاکستری
رمان راز مرگ
رمان ب وقت پاییز
برای دانلود هریک کلیک کنید
سلام دیشب رمان سنگاش خریدم ودانلود کردم الان باز نمیشه .میشه لطف کنید pdf ش از واتساپ به همین شماره بفرستید؟ممنون
سلام به پشتیبانی آنللاین پیام بدید ۰۹۲۲۱۷۰۶۵۷۲ یا این شماره