توضیحات
رمان دلدادگی شیطان pdf
خلاصه:
رُهام مردی بیرحم با ظاهری فریبنده و
جذاب که هر چیزی رو بخواد،
باید به دست بیاره.
حتی اگر ممنوعه و گناه باشه!
و کافیه این شیطانِ مرموز و پر وسوسه
دل به دختری بده که نامزدِ بهترین رفیقشه!
هر کاری میکنه تا این دخترِ ممنوعه رو به دست بیاره،
تا اینکه شبانه اون رو…
برشی از رمان
و به یکباره عقب میکشد.
از دخترک دور میشود و بدون تعلل به
سمتِ انتهای باغ پا تند میکند و صدایش بلند میشود:
-فکر تموم شدن رو از سرت بیرو کن رُز!
وارد انباری میشود و چشمانش یکجا ثابت نمی مانند.
نگاهش میگردنگد..
جستجو میکند..صدای نفسهای بلندش را خودش میشنود.
-همین جاهاست..همین دور و بر..
چرخی میزند و هیجان دارد برای شروع!
در گوشه ی انباری گالُن بنزین به
چشمش میخورد.
حریصانه میخندد:
-پیدات کردم!
گالن را برمیدارد و از انباری بیرون میزند.
از همان دور به عروسک نگاه میکند.
ترسیده است..
نگاهش بینِ سوراخهایی که احتمال میدهد
پناهگاهِ خوبی باشند،
در گردش است.
دنبالِ راهِ فرار است و مرد با لذت میخندد.
تفریح وار با خود زمزمه میکند:
-وقتی هنوز واسم نرقصیدی،
کجا میخوای فرار کنی؟؟
نزدیکتر میشود و حالِ خوشی دارد و..ندارد!
-آتیش بازی دوست داری؟؟
دختر با هینِ بلندی یه گالُنِ توی دست مرد نگاه میکند.
مرد سرد و مرموز است و نگاه از دخترک نمیگیرد.
درِ گالُن را باز میکند و با کینه و لذت لبخندی میزند:
-یه جشنی بگیریم که هیچ جشنی به گردِ پاش هم نرسه!
نمیخوام حسرتِ رقص و آتیش بازی تو
شب عروسی به دلت بمونه رُز..
میخوام تا آخر عمر امشب تو یادت بمونه!
دختر ترسیده دو دستش را جلوی دهانش میگذارد
و مرد دیوانه ی آن چشمهای براق و وحشت زده است!
نمیخواهد حتی ثانیه ای نگاه کردن
به آن چشمها را از دست بدهد.
خیره به سبزهای براق درِ گالن را جایی می اندازد
و..بنزینِ توی گالن را روی لباس عروسِ
روی زمین خالی میکند.
تمامِ لباس عروس آغشته به بنزین میشو
د و دخترک با صدای خفه ای مینالد:
-رُهام!
رمان های پیشنهادی سایت:
رمان دلدادگی شیطان pdf