توضیحات
رمان آقای خسیس pdf
اولین دیدارم با بیانکا،
هنگام خراب شدن آسانسور شرکت بود.
اون برای مصاحبه با من اومده بود.
یه گزارشگر زیبا با موهای پرکلاغی.
به خاطر لباسهایی که تنم بود،
فکر میکرد من یه پیک موتوری هستم.
اون هیچ سرنخی نداشت که من،
دِکس ترویت صاحب یک شرکت مولتی میلیاردی،
تاجرِ ثروتمند و موفق،
معروف به «آقای خرپول*» هستم و…
در حالیکه دارم به خودم غر میزنم
که دفعات بعدی از راه پله استفاده کنم،
انگشتم رو برای چندمین بار روی
شماره طبقه سی و چهار فشار میدم.
آخه کی رو دارم گول میزنم؟
با این کفشها؟ با این دامن تنگ؟
غیرممکنه از پله ها بتونم بالا برم.
برای دانلود کلیک کنید
رمان آقای خسیس pdf