از فکری که به ذهنم خطور کرده بود، هیجان زده شدم، با گوشهٔ چشم نگاهی به پیمان انداختم و پوزخندی زدم:
-حله داداش! پیداش کردم!
خلاصه رمان :
خلاصه :
پاپی هاتاوی عاشقانه خانواده غیرعادیش را دوست دارد ،
هرچند که آرزو داره که عادی بشه.
دست تقدیر باعث ملاقات او با هری راتلج ،
که یک هتلدار و مخترع مرموز با ثروت ،
قدرت زیاد و یک زندگی مخفی خطرناک است می شود.
پاپی با پذیرفتن پیشنهاد او همه را شوکه می کند
اما پی میبرد که شوهر جدیدش تنها عاشق اوست ،
اما مورد اعتماد نه….
نام :رمان فصل بی مرگی pdf
(#جلد_دوم #پنجمین_فصل_سال)
ژانر : #عاشقانه
نویسنده : #محرابه_سادات_قدیری (#رهایش)
خلاصه :
سر و صداها رو می شنیدم و تلاش می کردم خواب از سرم نپره و دوباره به دنیای بی خبری برگردم و در عین حال از این مطمئن بودم که خودم، مغزم، تن خسته م و روحمم اگه بخوایم دوباره بخوابیم، اون رشته کوه لعنتی محاله بذاره!
سر جام غلتی زدم و به در اتاق پشت کردم. لحاف لایکویِ سرمه ای رو تا بالای سرم کشیدم و به تاریکی زیرش پناه بردم. به دقیقه نکشیده صدای باز شدن لولای در اومد و پشت بندش تخت تکون آرومی خورد.
نام : رمان کافه سن ویتون pdf
نویسنده : #نیلوفر_قنبری
ژانر : #عاشقانه #انتقامی #پلیسی
خلاصه :
پری دختری که تو بچگی بهش تجاوز میشه و خانوادهش به خاطر این مساله به شهر دیگه ای مهاجرت میکنن حالا بعد ۱۵ سال پری بزرگ شده و تصمیم به انتقام از اون شخص داره ، وقتی میخواد بره تهران وسط راه توسط ی باند قاچاق انسان دزدیده میشه که فرارمیکنه و بین راه با دوتا خانوم اشنا میشه و میره خونشون و ماهان داداش اینا ماموره و دنبال پرونده محراب هست ک از اتفاق پری هم دنبال انتقام و قراره به همدیگ کمک کنن و بقیه ماجرا….
نام : رمان اسارت pdf
نویسنده : #فروزان_کریم_پور
ژانر : #عاشقانه
خلاصه :
یاسی دختری زخم خورده از روزگار که هنوز سادگی ومعصومیت کودکیش تو رنگی رنگی شدن آدما دست نخورده ست…اینبار تو موج های کوتاه و بلند دریای زندگیش طوفانی باحضور مردی به اسم حاج یونس به پا میشه، حاج یونسی که میشه کابوس زندگیش تا ویران کنه تموم داشته هاشو حتی نفس کشیدناشو…
نام : رمان بوسه pdf
#When_We_Kiss (#Southern_Heat)
نویسنده : #تیا_لوئیز
#Tia_Louise
ژانر : #عاشقانه #خارجی
خلاصه :
وقتی ” چاد ” سواره نظام ارتش نیروی دریایی با عنوان پلیس پاشو تو شهر ساحلیشون گذاشت و اولین ماموریتش دختری با لب های سرخ قرمز آبدارش بود که تو استخر خارج از شهر با بدنی خیس و بدون لباس که همراه یه نوجوون بود رو دید، همونجا فهمید این دختر ماله اونه ! ولی همه به اقا پلیسه گوشزد کرده بودن که از تابیثا دور بمونه ، چون تابیثا دختره منفور شهره اونا هر بار همدیگه رو میبینن نمیتونن لب هاشونو از هم دور کنن…نمیتونن همو لمس نکنن…نمیتونن جلوی عشقشونوبگیرن! تا کی قراره این رابطه مخفی بمونه ؟ هر چقدر که دخترمون به هیچ مردی اعتماد نداره و نمیخواد دوباره خودشو تو شهر تابلو کنه در عوض پلیسمون میخواد این دخترو هر لحظه کنارش داشته باشه، هر لحظه که خواست تابیثا براش…
نام : رمان دلادل pdf
نویسنده : #ملیحه_بخشی (#یاس)
ژانر : #عاشقانه
خلاصه :
مبینا، زنی که برای انتقام از کسی که زندگیش را به تاراج برده سراغ علیرام پویان مربی دفاع شخصی میرود. علیرام پویان در اصل عاشق ناکام مبینا بوده است که دوباره در کشمکش زندگی او قرار میگیرد. زندگی دختر داستان پر از رازهای سر به مهر است که همراهیش با علیرام باعث میشود که این رازها فاش شود و…
نویسنده : #هانی_هنرمند
ژانر : #عاشقانه #معمایی
خلاصه :
و آنگاه که هاله ای از نحسی مرا در آغوش گرفت و من تنها ترین تنهای دنیا شدم، تو آمدی.آمدنت نور شد، جان شد،و تا پایان جانِ من باقی ماندی…
نام : رمان مرد قانون pdf
این رمان جلد اول میباشد
#Mr_Masters (#Mr_Book_1)
نویسنده : #T_L_Swan
ژانر : #عاشقانه #طنز #خارجی
خلاصه :
اون قدرتمند بود، بزرگتر و رییس من بود، یک ترکیب کشنده!وقتی توی رزومه شغلیم دروغ نوشتم نمیدونستم خیلی قضیه مهمی باشه. قرار بود برای یک زن کار کنم، البته فقط فکر میکردم یه خانمه… اما جولیان مسترز قطعا یه مرد کامل بود… از اون نوع مردهایی که خواب میبینی داری شکلات براش میلیسی. بچههاش شیطون بودن و من از پنجره جاسوسیش رو کردم و وقتی داشت کاری زشت و درعین حال دلفریب انجام میداد مچش رو گرفتم… روز دوم بدتر هم شد، وقتی داشتم توی کابینت دستشوییش با لباس خواب لختم داخل وسایلش سرک میکشیدم مچم رو گرفت و بحثمون شد. روز سوم با ماشین گلف باهاش تصادف کردم. و روز چهارم تصمیم گرفتم که اون شکلات رو میخوام… تمومش رو. آب بشه… روی بدنم.
نام : رمان دریای اسایش pdf
#The_Sea_of_Tranquility
نویسنده : #کاتیا_میلی
#Katja_Millay
ژانر : #خارجی #عاشقانه #انتقامی #همخونه_ای
خلاصه :
زندگی نستیا کاشینکوف در کودکی نابود شده و الان تنها چیزی که میخواد انتقام گرفتن از پسریه که هویتش و میل به زندگی کردن رو ازش گرفته…
نام : رمان اغوش امن تو pdf
نویسنده : #محمد
ژانر :
خلاصه :
کلید رو توی قفل چرخوندمو وارد خونه شدم
به قدری خسته بودم که هیچی جزدوش آب گرم آرومم نمیکرد
یک ربعی میشد زیر دوش ایستاده بودم واز گرمای لذت بخش آب لذت میبردم.
باالخره از گرمای آب دل کندم واز حمام اومدم بیرون
روبدوشامبرم رو پوشیدمو قهوه جوش رو زدم به برق
ماگ محبوبم رو پراز قهوه کردم و تو بالکن رو به شهری که زیرپام بود خیره شدم…
جرعه جرعه قهوه ام رو میخوردم سیگاری آتش زدم ودودش رو تو ریه هام فرستادم
سیگار تنها مسکن درد های من بود
سیگارم رو میکشیدم وخیره به دودی که از دهانم خارج میشد و شهری که زیرپام بود٬ فکرم سمت دو سال پیش
پرواز کرد
یادآوری روزهایی که بخاطر حسم بخاطر روحیه سلطه گری وجودم از دید خانواده ام دختر سرکش و خراب نامیده
شدم
خانواده که تفکر غالب براون تفکرمرد ساالرانه و تعصبات کورکورانه ودیکتاتوری در مورد زن ها بود
با حس سوزش توی دستم رشته افکارم پاره شد
نام : رمان اپیدمی pdf
نویسنده : #shelip
ژانر : عاشقونه
خلاصه :
کیفمو انداختم روی صندلی گوشه ی رخت کن.
اره واقعا عالی شد همینمون کم بود…
صدای رایکا رو شنیدم که صدام میزد.
رایکا_رستاااااااااااااا بدو دیگهههه
_باااشه بابا اومدم.
سریع زیپ کولمو باز کردم و جورابامو از توش در اوردم.
پیرهنمو در اوردم و تیشرتمو مرتب کردم.
شلوارمم در اوردم و چپوندم توی کیفم و جورابامو پوشیدم..
کفشامم پام کردم و سریع از رختکن بیرون زدم.
دویدم طرف بچها که رایکا اومد طرفم.
رایکا_بدو سریع خودتو گرم کن.
سرمو تکون دادم و مشغول شدم که گفت؛
_رستا و هامون تنها امیدم به شما دوتاعه.
اینا که ماشاال هویجن.
ببینم چیکار میکنین.
اگه اینو ببرین میرین برا مسابقه استانی.
سرمو تکون دادم که هامون گفت؛
_باشه بابا ریکا سخت نگیر.