| یکشنبه 2 دی 1403 | 17:57

پرشین رمان

پرشین سایت بهترین سایت معرفی و فروش رمان های ایرانی و خارجی …

رمان هوس دیدنت pdf

رمان هوس دیدنت pdf

ایکا دختری که تمام عمرش

به عنوان یه پسر زندگی کرده و

هرشب شاهد بی بندو باری

های پدرش با زنان شهره !

اما رئیس بزرگترین شرکت تجاری

به ایکا پیشنهاد کار میده اما

در واقع ایکا سند  خود

رو امضا می‌کنه و درحالی که

  عاشق نامزد اربابش

که هم جنس خودش میشه

خلاصه رمان هوس دیدنت

زنه جیغی کشید و سی

در پنهان کردن خودش داشت

پوزخندم پر رنگ شد

خانم الزمنیست خودت رو پنهان کنی

  با حالت بدی گفتم :- اوه خدای من

. من یه دخترم که هنوز کسی رو بغل نکرده.

و حاضر نیستم هیچ کسی رو بغل کنم

.صورتش تعجب رو به خوبی نشون میداد

. به سمت پله ها رفتم و به اتاقم

پناه بردم تک تک لباس هام رو دراوردم

. نگاهم روی دست های کوچیکم

خشک شد .

به قدری کوچیک بودن که توی

مشت یک مرد به راحتی جا میشد

رمان های پیشنهادی سایت:

رمان ترنج 

رمان پرواز ققنوس

رمان به گناه امده ام

برای دانلود هریک کلیک کنید

  • 1289 روز پيش
  • alimirzaye
  • 50,184 views
  • قیمت اصلی تومان۲۸۰۰۰ بود.قیمت فعلی تومان۲۴۵۰۰ است.
  • ارسال نظر

رمان هزار چم pdf

رمان هزار چم pdf

رمان هزار چم pdf

هم اکنون عاشقانه ای جدید

از دختری در یک خانواده سنتی

با عقاید محدود که دل در گرو

قهرمان داستان حاج امیر جبارزاده دارد،

جوانمردى پهلوان مسلک

که خصوصیات ویژه خاصى دارد

، اما دست تقدیر و اشتباهات

مختص سن کم ریحانه

باعث ازدواج اشتباه او

با شهاب جبارزاده پسر عموى حاج امیر

، می شود،

ازدواجی که تنها از سر انتقام

بچگانه شهاب می باشد،

حاج امیر که پسر عموی

بزرگتر شهاب است و

همیشه حکم پدر او را داشته است

از عشق و احساس خویش نسبت

به ریحانه چشم پوشى میکند

و این شروع اولین چم

از هزارچم روایت است …

خلاصه رمان هزار چم

این روزها منتظرم کسى

حرفی بزند …

عطری شبیهش پیدا شود …

یا حتی از کوچه ای رد شوم و

از خانه ای بوی قرمه سبزى

بیاید و من بغض کنم و

اشک بریزم …

این غذاى مورد علاقه اوست …

این جمله اوست …

این عطر اوست … این اوست!

… آن اوست! … خدایا یک “او” …

همه زندگی ام بود،

یک دو حرفى ساده …

عادت داشت با هر زن نامحرمى

که همکلام میشد،

آبجى خطابش کند.

اما هیچ وقت هیچ وقت به

من آبجى نگفت …

اوایل ریحانه خانوم بودم

و بعد ترها ریحان گلى اش شدم …

با همان بغض سمج و گلوگیر

، از راننده میپرسم:

آقا میشه مسافر دیگه اى نزنی؟ …

راننده سرى تکام میدهد …

کرایه ات میره بالاها !
جلو میروم … در ماشین را باز میکنم

… عیب نداره …

راننده هنوز مردد است …

کجا پیاده میشی؟ …هزار چَم!

خدا میداند با گفتنش چه طور بغضم

سر باز میکند و من براى اینکه

راننده اشکهایم را نبیند

سریع سوار میشوم و

در را میبندم … راننده که سوار میشود

، قبل از بستن در، “یاعلى”

میگوید …

بی اختیار سرم را بالا می آورم …

صدایش در سرم که نه،

در جانم میپیچد و من به دنبال خودش

در این فضای چند وجبی ماشین میگردم …

اما جز من و راننده، کسى اینجا نیست …

کسی نیست به رسم خداحافظ،

دستش را که همیشه تسبیح

کهربایش میان

فاصله انگشت هایش جا خوش

کرده را به پیشانی اش بزن

د و نام مولایش را صدا بزند

رمان های پیشنهادی سایت: 

رمان سنگاش

رمان لیپتوس

رمان به وقت پاییز

برای دانلود هریک روی نامش کلیک کنید

  • 1289 روز پيش
  • alimirzaye
  • 62,145 views
  • قیمت اصلی تومان۲۸۰۰۰ بود.قیمت فعلی تومان۲۴۵۰۰ است.
  • ارسال نظر

رمان ماهروی من pdf

رمان ماهروی من pdf

رمان ماهروی من pdf

خلاصه رمان ماهروی من

بعد از کلاس استاد پارسا یکی

از استادای جوون و خوشتیپ

دانشگاه فرناز رو کرد بهم و گفت:

– بیا بریم یه چیز بخوریم که

این پارسا مخم رو تیلیت کرد،

دارم هلاک می‌شم از گرسنگی.

– حناق بگیری فرناز چقدر می‌خوری تو؟

با لب و لوچه ی آویزون گفت:

– خودت حناق بگیری خب این

همه به خاطره استاد پارسا

فسفر سوزوندم آخرشم میگه

نمره میان ترمت رو کامل نمی‌گیری،

من واقعا نمی‌فهمم من که عین

تو نوشتم چرا به تو چیزی نگفت؟

شونه ای بالا انداختم و لب زدم:

– چمیدونم

فرناز زیرچشمی نگام کرد و گفت:

– ولی من می‌دونم فکر کنم

حسابی چشمش رو گرفتی

و تو گلوش گیر کردی.

با تاسف سری تکون دادم و گفتم:

– نه بابا فکر کنم گرسنگی

بهت فشار آورده پاک خل شدی.

فرناز نگاهه چپی بهم انداخت و گفت:

– خل چیه؟ حالا ببین کی بهت گفتم.

به سمت سلف دانشگاه راه افتادیم

و جای همیشگی نشستیم.

که فرناز دوباره گفت:

– مهونی فرداشب ر

و چیکار می‌کنی؟ میای؟

با بی حوصلگی گفتم:

-گفتم که نمی‌یام.

فرناز با لحن طلبکارانه گفت:

– ماهرو اذیت نکن دیگه، یه مهمونی

کوچیک ودخترونه اس

فقط هم بچه های دانشگان.

نفس عمیقی کشیدم

و با لحن کلافه لب زدم:

– خیله خوب ببینم چی میشه.

فرناز باز جری شد و گفت:

– ببینم چی میشه

نداریم حتما باید بیای.

با چشمای ریزشده

نگاهش کردم و پرسیدم:

– حالا چه اصراریه که

من حتما باید بیام؟

رمان های پیشنهادی سایت:

رمان بوسه مرگ

رمان ترنج

رمان ساقی

برای دانلود هریک کلیک کنید

  • 1289 روز پيش
  • alimirzaye
  • 29,993 views
  • قیمت اصلی تومان۲۸۰۰۰ بود.قیمت فعلی تومان۲۴۵۰۰ است.
  • ارسال نظر

رمان لیتوپس pdf

رمان لیتوپس pdf

خلاصه:

کیانمهر بخاطر شرکت در مناقصه ای

تهدید میشود و چه تهدیدی بهتر از

صحرا نامزدش.

کیانمهر طی دعوایی با صحرا

اورا در بیابان رها میکند.

و صحرا دختری که بخاطر پروژه

نامزدش به او ت*ج*ا*و*ز شده.

صحرا هم از ترس پس زده شدن

توسط نامزدش خودکشی میکند .

در صورتی که صحرا خودکشی

نکرده و…..

رمان های پیشنهادی سایت:

رمان راز مرگ

رمان نگاه

رمان مهکام

برای دانلود هریک کلیک کنید

  • 1289 روز پيش
  • alimirzaye
  • 58,279 views
  • قیمت اصلی تومان۲۸۰۰۰ بود.قیمت فعلی تومان۲۴۵۰۰ است.
  • ارسال نظر

رمان عشقم باش pdf

رمان عشقم باش pdf

رمان عشقم باش pdf

داستان جذاب دختری به نام

سلما است که در عمارت

بزرگی پیشخدمت می باشد

و به درخواست خانم عمارت

باید همسر دوم مردی جذاب

و خشن شود و برای او فرزندی بیاورد،

او که مجبور بود شب هایی

را با پیمان خلوت کند،

کم کم متوجه می شود این

مرد همان عشق نوجوانی اش …

خلاصه رمان عشقم باش

همین که از آشپزخانه خارج شدم،

افسون را دیدم که روی مبل

راحتی نشسته

رمان عشقم باش pdf

و به سر تا پایم نگاه می کند …

شاید این دومین باری

بود که از نزدیک می دیدم اش …

اندام لاغر و کشیده ای داشت …

موهایی رنگ کرده و شرابی

که تا شانه اش می رسید

و رژ لب سرخابی ای که به شدت

روی لبانش خودنمایی می کرد

و بیش از اندازه پر رنگ بود …

چشم هایی روشن، ابروهایی قهوه ای

، گونه هایی برجسته و لب هایی نازک

با قدم هایی بلند خود را

به او رساندم و سرم را به

زیر انداختم و گفتم: سلام خانم،

با من کاری داشتید؟

… بشین … طرز صحبت کردنش

مثل همیشه خشک و سرد بود …

حتی جواب سلامم را هم نداد …

با عجله مقابلش نشستم

که گفت: چند سالته؟ …

از سوالش تعجب کردم،

اما جواب دادم: ۲۳ سالمه خانم …

اسمت چی بود؟ … سلما،خانم …

چرا تا الان ازدواج نکردی؟ …

از سوال ناگهانی اش متعجب

نگاهم را کمی بالا آوردم و گفتم:

خودم نخواستم … دلیلش؟ …

نمی خواستم مادرم و تنها بذارم!

راستی گفتی مادرت،

ببینم حالش چطوره؟ …

تغییری نکرده خانم …

برای هزینه ی بیمارستان

مشکلی نداری؟ …

نمی دانستم باید همه چیز

را کف دستش می گذاشتم یا نه …

آخر نگاهش هیچ رنگ و بویی

از دوستی نداشت …

شانه ای بالا انداختم و گفتم:

کل پولی که مادرم پس انداز

داشت رو خرج بیمارستان کردیم …

راستش … سکوت کردم و با

دو دلی اضاف کردم: کمی به مشکل

برخوردیم! … من هزینه های

بیمارستان مادرت رو پرداخت می کنم …

با بهت به او زل زدم و گفتم …

رمان های پیشنهادی سایت:

رمان ترنج

رمان به گناه امده ام

رمان تقاطع

برای دانلود هریک کلیک کنید

  • 1290 روز پيش
  • alimirzaye
  • 69,612 views
  • قیمت اصلی تومان۲۸۰۰۰ بود.قیمت فعلی تومان۲۴۵۰۰ است.
  • ارسال نظر

رمان سنگاش pdf

رمان سنگاش pdf

رمان سنگاش pdf

ارغوان شکوفا مجری برنامه ی

تلویزیونی در حال تدارکات

جشن عروسی اش با هیراد است

که با دامون روبه رو می شود،

مردی که در گذشته …

خلاصه رمان سنگاش

چشمانت را به یاد دارم …

آن دو گوی مشکی درشت

با مژه های بلندی که وقتی پلک

می زدی و لب هایت روی

هم جمع می شد دل مامان

و بابا را می بردی …

خنده های از ته دلشان را روی

نگاهت می پاشیدند و

تو را عاشقانه در آغوش می گرفتند …

بابا تو را با دست هایش بلند

می کرد و توی هوا می پراند …

می خندیدی و دوباره به آغوش

دستان گرمش برمی گشتی …

مامان چیکار می کرد؟

لازم نیست خیلی فکر کنم

مامان فریبا برایت برس صورتی

رنگ گرفته بود … همان برسی

که در پاساژ پشت ویترین

یک اسباب بازی فروشی

دیده بودی و لجش را گرفتی …

نیازی به پا کوبیدنت نبود …

هرچه می خواستی مامان

فریبا فوری در اختیارت می گذاشت …

تو را می نشاند روی پاهایش

و موهای  مشکی ات

را شانه می کرد و زیر گوشت

شعر می خواند …

آن هم به زبان کودکانه …

هر وقت کنار مامان فریبا بودی

من می توانستم خنده اش را ببینم …

همان لبخندهایی که خوشگلش

می کرد و اما از نگاه من دریغ می شد.

همیشه به موهای لخ*ت

بلندت حسودیم می شد …

اخه تو که یادت نمیاد موهای

من فرفری بود و قهوه ای …

به زور برس هم صاف نمی شد …

گاهی یواشکی می رفتم

اتاق مامان و بابا …

بعد از داخل کمد دیواری سشوار

مامان فریبا را برمی داشتم تا …

رمان سنگاش pdf

رمانهای پیشنهادی سایت :

رمان رز خاکستری 

رمان راز مرگ

رمان ب وقت پاییز

برای دانلود هریک کلیک کنید

  • 1290 روز پيش
  • alimirzaye
  • 17,896 views
  • قیمت اصلی تومان۲۸۰۰۰ بود.قیمت فعلی تومان۲۴۵۰۰ است.
  • ۲ نظر
رمان رز خاکستری pdf

رمان رز خاکستری pdf

فردین دل می‌شکند و آه آن دلِ شکسته

جوری دامن احساسش را می‌گیرد

که لحظه به لحظه‌اش درد می‌شود

و خواب با هزار قرص خواب‌آور

رخت بر می‌بندد از چشمانش

و تمام خواستن‌هایش خلاصه

می‌شود در همان دلِ شکسته.

اما انگار جوری آن دل را زیر پاهایش

له کرده که صدای فریاد بی‌صدایش

به گوش خدا هم رسیده.

و حال خدا قصد تقاص گرفتن می‌کند.

خلاصه رمان رز خاکستری

کلید را در قفل چرخاند و وارد شد.

صدای بسته شدن در پشت

سرش نیامد و مگر مهم بود؟

کتش را روی اپن پرت کرد و

به سمت بار کوچک گوشهی هال رفت.

شیشهی قرمز رنگ را برداشت

و تن پردردش را روی کاناپه رها کرد.

چشمانش میخ نقره فامهای

رو به رویش شد و صدایش گرفته بود انگار:

_پیش مامان بودم.

کمر از پشتی کاناپه جدا کرد

و شیشه ی حاوی آن ماده ی

دوست داشتنی را به  دست گرفت

. _حالش فرقی نکرده.

براش حرف می زنم، اشک می ریزه.

براش می خونم،

  اشک می ریزه. برای می خندم،

اشک می ریزه. براش اشک می ریزم

، اشک  می ریزه…

اشک می ریزه، اشک می ریزه.

رمان های پیشنهادی سایت:

رمان راز مرگ

رمان پرواز ققنوس

رمان تریاق

برای دانلود هریک روی نامش کلیک کنید

رمان رز خاکستری pdf

  • 1290 روز پيش
  • alimirzaye
  • 24,173 views
  • قیمت اصلی تومان۲۸۰۰۰ بود.قیمت فعلی تومان۲۴۵۰۰ است.
  • ارسال نظر

رمان راز مرگ pdf

رمان راز مرگ pdf

رمان راز مرگ pdf

روایتی جذاب از زندگی مهتاب

که پدر و مادر خود را در نوزادی

از دست داده و از خواهر دو قلو ی

خود دور میماند و با عموی

خود یه ایران می آید،

حالا در سن ۱۹سالگی سالار

پسر عموی مهتاب که سرگرد

نیروی انتظامی است و

همسر خود را از دست داده و

اکنون مهتاب برای نگهداری

از فرزند سالار با او ازدواج میکند

، بعد از ۷سال خواهرش

ماریا به ایران می آید و رازهای …

خلاصه رمان راز مرگ

مقابلش نگاه کرد …

کمی تمرکز کرد تا به یاد

بیاورد دفترچه ی کوچکش

را کجا گذاشته بود و همزمان گفت:

پارمیس از مدرسه ات زنگ زدن،

لطفا کمتر با معلمات بحث کن!

پارمیس بیخیال نگاه زیر چشمیای

به مادرش انداخت …

رمان راز مرگ pdf

کره را روی نان پهن کرد و

خونسرد گفت: تقصیر خودشونه

؛ من کاری باهاشون ندارم!

بروشور را روی برگه ها گذاشت،

گوشه ی ابروش را لمس کرد

و چشم هایش را جمعتر،

تا ذهنش به جای کار،

روی حرف های پارمیس متمرکز شود

با کمی مکث ابروهایش را

به هم پیوند داد و با کمی چاشنی

عصبانیت و جدیت گفت:

من اینطوری بزرگت کردم؟

به هر صورتی که هست

اون خانم معلمته و ازت بزرگتره؛

احترامشم واجب!

پارمیس لب های کوچک و صورتی

رنگش را از حرص جمع کرد …

پریسا لیوان شیر نیم خورده اش

را روی میز گذاشت و قبل

از پارمیس مداخله گرانه و

با کمی چاشنی طعنه گفت:

ول کن این بچه رو!

حالا بگو ببینم این همه میز

چیدی چه خبره؟

آقا سالارتون قراره قدم بذاره

رو تخم چشم ما و بیاد؟

مهتاب چشم غره ای به پارمیس

با آن نگاه تخسش رفت و کمی

شکر در قهوه اش حل کرد …\

کاتالوگ رنگ ها را باز کرد و

بی تفاوت جواب داد:

مهمونای اقا جون دیشب رسیدن …

برای اوناست! پریسا با شنیدن

جواب مهتاب آن هم با ان لحن

بی تفاوت و چهره ی خونسرد،

عصبی چاقوی میان انگشتانش

را درون پیش دستی مقابلش رها کرد و …

رمان های پیشنهادی سایت:

رمان عشق بی رحم

رمان ترنج

رمان عشق سخت

برای دانلود کلیک کنید

رمان راز مرگ pdf

  • 1290 روز پيش
  • alimirzaye
  • 21,909 views
  • قیمت اصلی تومان۲۸۰۰۰ بود.قیمت فعلی تومان۲۴۵۰۰ است.
  • ارسال نظر
رمان به وقت پاییز pdf

رمان به وقت پاییز pdf

من پاییز دختری که توی ۱۸ سالگی

مادرم رو از دست دادم

و تصمیم گرفتم تنها زندگی کنم

اما اون موقع وضع مالیم

برای عملی کردن تصمیم

خوب نبود ولی به لطف

بابا و حمایت مالیش موفق شدم.

البته ازدواج زود هنگام بابا

بعد از مرگ مادرم با نازنین دختری

هم سن و سال خودم‌ توی

تحقق این تصمیم بی تاثیر نبود.

و حالا من دختری که بعد

از چندین سال سختی به یکی

از بهترین وکیل‌های این شهر تبدیل شدم

و زندگیم رنگ و بوی آرامش گرفته بود

ولی با اومدن مهراد…

قسمتی از رمان »

کلید را داخل قفل چرخاندم

وقتی وارد منزل شدم

اولین کاری که کردم دنبال کنترل

کولر گشتم،

از شدت گرما عرق کرده بودم و

لی بی توجه به اینکه ممکنه

سرما بخورم مانتویم را در آوردم

و تنم را به خنکی باد کولر سپردم.

چشمایم را بستم و از باد خنکی

به تنم می خورد لذت بردم.

طبق عادت همیشه ام به

سمت حمام رفتم و دوش

پنج دقیقه ای گرفتم،

آب سرد رو تا آخر باز کردم،

تمام تنم را به یکباره زیر آب سرد بردم،

نفسم از شدت سرما بند آمد و تنم لرزید

،‌ هر بار می گفتم این آخرین دفعه است

ولی هر بار تکرار می کردم و تکرار!

رمان به وقت پاییز pdf

رمان های پیشنهادی سایت: 

رمان اسو

رمان بار دیگر باتو

رمان ترنج

برای دانلود هریک کلیک کنید

  • 1290 روز پيش
  • alimirzaye
  • 19,564 views
  • قیمت اصلی تومان۲۸۰۰۰ بود.قیمت فعلی تومان۲۴۵۰۰ است.
  • ارسال نظر
رمان بار دیگر باتو pdf

رمان بار دیگر باتو pdf

دختر کوچک خانواده صدر،

مسئولیت های بزرگی بر عهده اش

گذاشته می شود

و در این راه با ممنوعه زندگی اش

پس از ده سال ملاقات می کند

. این‌بار او هیچ وجه اشتراکی

با آدمی که ده سال پیش بود ندارد…

خلاصه رمان بار دیگر با تو

روی آلبوم و اسم گروه هنری

سرمه دست می کشم و

با دقت بازش می کنم.

این کالکشن،

مثل شی با ارزش و قیمتی

برایم می ماند

. تمام مهارت و خلاقیتم را در

طرح زدن و به ثمر نشوندن

هر کدام از آن ها به کار بسته بودم.

چه کسی می گوید قیمت هر چیز

را بهای آن تعیین می کند؟

قیمت اشیا و حتی ما انسان ها

را تلاشی که صرف به ثمر نشستنش

کرده ایم مشخص می کند و بس!

همین که برای بالا کشیدن

خودت تلاش کنی یعنی ارزشمندی.

مثل همین زیور آلات

سوزن دوزی که به نظر کم

ارزش می آیند و قیمت هر کدام

شاید در مقایسه با طرح جواهرشان،

ناچیز باشد ولی برای من دنیایی

ارزش دارد.

وقتی با همین دست ها کل

شبهای این یکسال را طرح زدم و بافتم.

ارزش اینها به هنر

، خلاقیت و وقتی است که صرفشان شده.

گوشواره طرح پاییز که برگی

پنج پر بزرگ با ترکیب رنگهای

زرد و نارنجی و سرخ است

به گردن باریک و بلندم

خوش نشسته.

یادم می آید که وقتی دنبال

یک مدل برای این ست مانتو

و سرویس پاییزی بودیم

ارسلان پیشنهاد داده بود که

خودم مدل کارهایم شوم.

این طوری هم به نوعی تبلیغ می شد

و هم هزینه اضافی بابت مدل

و قر و فرهای بی پایانش نمی دادیم.

رمان های پیشنهادی سایت :

رمان آسو

رمان نگاهی از جنس عشق

رمان مهکام

برای دانلود هریک کلیک کنید

رمان بار دیگر باتو pdf

رمان بار دیگر باتو pdf

  • 1290 روز پيش
  • alimirzaye
  • 41,710 views
  • قیمت اصلی تومان۲۸۰۰۰ بود.قیمت فعلی تومان۲۴۵۰۰ است.
  • ارسال نظر

رمان آسو pdf

رمان آسو pdf

رمان آسو pdf

صدای هلهله و فریاد می آمد

. گویی یک نفر عمدا میخواست

صدایش را به گوش شخص

یا اشخاصی برساند.

صدای سرنا و دهل شیشه ها

را به لرزه درآورده بود و مردان

پای کوبان فریاد شادی سر داده بودند

من ترسیده و آشفته میان

اتاق نیمه تاریکی روی یک صندلی

زهوار دررفته در خودم مچاله شده بودم

. فکرم مختل شده بود و هزاران

صحنه مثل فریم های فیلم

از مقابل چشمانم می گریختند.

تمام این چند روزه

، هرکس از راه رسیده بود چیزی

زیر گوششم زمزمه کرده بود

و گذشته بود، بی آنکه بداند آنچه

در قلب و روح من می کارد تمام

اندامم را به لرزه درمی آورد.

صدای کوبیده شدن دهل مرا

در اندیشه ای تلخ فروبرده بود.

این صدای طبل پیروزی بود که می گفت

اینجا خون بهای فرزندمان را به

سور نشسته ایم که سوگ از آن شماست…

خلاصه رمان آسو

یک سینی بزرگ روبه رویم روی

زمین گذاشته بودند.

یک بشقاب برنج و گوشت کباب

شدۀ گوسفندی که همین امروز

سر بریده بودند.

یک تنگ دوغ و یک لیوان بلوری

هم توی سینی بود و رویش

را با تور قرمز رنگ پوشانده بودند

. گرسنه نبودم.

یعنی هیچ حسی نداشتم.

ذهنم آنقدر آشفته بود که

نمی توانستم روی چیزی تمرکز کنم.

هر از چند گاهی لای در اتاق باز میشد،

یک نفر سرش را می آورد داخل،

نیم نگاهی به من میکرد،

سری به تأسف تکان میداد و میرفت.

از عصر تا حالا آنقدر صورت جور

واجور دیده بودم که شمارش از دستم

در رفته بود.

نه اینکه من اینجا غریبه بودم،

نه! همه آسو، دختر مرتضی خان،

را می شناختند.

با بعضی-هایشان سر یک کلاس

درس خوانده بودم تا تصدیق ششم

بگیرم و بعضی هایشان

را سر قبر آقا علی عباس دیده بودم.

همان موقعها که مادرم

با نخوت سرش را بالا میگرفت

و مرا به دنبال خودش می کشید

و من شادان مثل یک پرندۀ

سبکبال این سو و آن سو می رفتم.

همان موقعها که زنان هر دو ده

ترسان به مادرم سلام می کردند

و زیرچشمی رفتار ما را می پاییدند.

حالا آنقدر خوار و کوچک شده بودم

که همان ها به تأسف برایم

سر تکان می دادند و می گذشتند.

و من تنها و ترسیده در این اتاق نیمه تاریک

، جشن عروسی خودم

را به عزا نشسته بودم…

رمان های پیشنهادی سایت:

رمان ترنج

رمان پرواز ققنوس

رمان نگاه

برای دانلود هریک روی نامش کلیک کنید

رمان آسو pdf

  • 1290 روز پيش
  • alimirzaye
  • 39,410 views
  • قیمت اصلی تومان۲۸۰۰۰ بود.قیمت فعلی تومان۲۴۵۰۰ است.
  • ارسال نظر
رمان ازدواج قراردادی pdf

رمان ازدواج قراردادی pdf

داستان از اونجایی شروع می شه

که قراره یه ارث بزرگ به نیکلاسِ

جذابمون برسه ولی شرط داره…

شرطش اینه که ازدواج کنه؛

ازدواجی که حداقل یک سال

طول بکشه و اگه این کار

رو نکنه ارث کامل رو نمی گیره.

از اونطرف دختر قصه مون

، الکسا، برای حفظ کردن

خونه پدر و مادرش به ۱۵۰

هزار دلار پول نقد احتیاج داره.

از قضا خواهرِ نیک، مگی،

دوست صمیمی و قدیمیِ

الکساست و نیک هم کراش

بچگیِ الکسا

.اینجاست که مگی واسطه

می شه و الکسا رو می فرسته

پیش نیک و بالاخره این دو

تا ازدواج می کنن با این شرط

که نه با هم رابطه داشته باشن

و به خاطر خراب نشدن

ازدواجشون با هیچ کس دیگه ای

توی این یک سال ارتباط

نداشته باشن. و ادامه ماجرا…

خلاصه رمان ازدواج قراردادی

او به یک مرد نیاز داشت.

ترجیحا یکی با ۱۵۰ هزار

دلار پول اضافه.

الکساندریا ماریا مکنزی

به کپه کوچک آتش در وسط اتاق

نشیمنش خیره شد و فکر کرد که

رسما عقلش را از دست داده است.

تکه کاغذی در دستش بود که

تمام ویژگی های که آرزو داشت

همسرش داشته باشد،

روی آن نوشته شده بود.

وفاداری، هوش و ذکاوت.

شوخ طبعی،

احساسات قوی برای خانواده

و عاشق حیوانات بودن.

یک درآمد سالم.

رمان ازدواج قراردادی pdf

بیشتر ترکیباتش قبلا پخته شده بود،

موی یکی از مردان خانواده

(برادرش هنوز عصبانی بود).

مخلوطی از گیاهان معطر

(احتمالا برای با محبت و

مهربان بودن همسرش)
و یک چوب کوچک برای …

خب، او امیدوار بود که برای

چیزی که از آن می ترسید نباشد.

با یک نفیس عمیق،

لیست را در سطل نقره ای انداخت

و سوختن آن را تماشا کرد.

به خاطر ساختن معجون عشق،

احساس حماقت می کرد

اما هیچ انتخاب دیگری برایش

باقی نمانده بود و چیزی برای

از دست دادن نداشت.

به عنوان صاحب یک کتابفروشی

گلچین کننده در یکی از شهرهای د

انشگاهی و شیک شمال نیویورک،

فکر می کرد که این اجازه را دارد

که از این تناقضات داشته باشد.

مثل فرستادن یک دعا به

«مادر زمین» برای داشتن یک مرد کامل.

رمان ازدواج قراردادی pdf

رمان های پیشنهادی سایت:

رمان حرمسرا

رمان نگاه

رمان عشق بی رحم 

برای دانلود هریک روی نامش کلیک کنید

رمان ازدواج قراردادی pdf

  • 1290 روز پيش
  • alimirzaye
  • 87,733 views
  • قیمت اصلی تومان۲۸۰۰۰ بود.قیمت فعلی تومان۲۴۵۰۰ است.
  • ارسال نظر

رمان نگاه pdf

رمان نگاه pdf

رمان نگاه pdf

سوپرایز عالی دیگری که محیا

کرده ایم ماجرای عشق و عاشقی

واقعی دختری به نام نگاه که

ممکن است در خانواده هر کسی

اتفاق بیفتد،

اما به این صورت پیش نمی رود،

نگاه تنها نوه و کوچک ترین

دختر خانواده از بچگی عاشق

پسر عموی بزرگش شده ،

در حالی که پسر عمویش او را

به بهانه کوچک بودن و

اینکه مثل خواهرش می باشد رد می کند،

حالا نگاه تصمیم دارد دست

این مرد را رو کند و نشان بدهد

حس امیر همایون به او فقط حس

خواهر و برادری نیست و خیلی بیشتر و …

خلاصه رمان نگاه

از وقت یادمه من عاشقش بودم …

اوایل عاشق این بودم که بین

اون همه پسر فقط اون بود

که هوامو داشت … آخه من تک دختر بودم

بین دوازده تا نوه پدریم! …

تک دختر و کوچ ترین نوه خاندان …رمان نگاه pdf

اما با این وجود کسی منو لوس نمیکرد

جز یه نفر … امیر همایون …

پسر عموی بزرگم که عاشقش بودم …

بزرگترین نوه فامیل …

کسی که خیلی زود قاطی بزرگترا

شد و با پله های ترقی که پشت

سر هم طی میکرد شد گل سر سبد خانواده

مثل همون روزا که

پسرا

رمان نگاه pdf

منو تو بازی هاشون راه نمیدادن و

امیر همایون میومد با من بازی میکرد …

خوب یادمه هنوز مدرسه نمیرفتم …

امیرهمایون دانشجو بود …

اما نشست و با من خاله بازی کرد …

اون شد شوهر و من شدم خانم خونه …

بهش گفتم برو برام سبزی بخر

من پاک کنم برات قرمه سبزی

درست کنم … گفت من قورمه

سبزی دوست ندارم برام قیمه

درست کن و از اون روز

قیمه شد غذای مورد علاقه من!

یعنی ممکن نبود دور هم جمع شیم

و من نچسبم به امیر همایون …

دوازده سالم بود …

امیر همایون ارشد قبول شده بود

و تو خونه پدر بزرگ دورهمی بود

به مناسبت جشن قبولی نوه ارشد …

خاندان عمه ام رو به زن عموم گفت

: فخری جون دیگه وقتشه امیر

همایونو داماد کنی …

اونجا بود که تازه به خودم اومدم …

رمان های پیشنهادی سایت :

رمان تقاطع

رمان ساقی

رمان دیواری به ضخامت سکوت

برای دانلود هریک روی نامش کلیک کنید

  • 1290 روز پيش
  • alimirzaye
  • 27,121 views
  • قیمت اصلی تومان۲۸۰۰۰ بود.قیمت فعلی تومان۲۴۵۰۰ است.
  • ارسال نظر

رمان حرمسرا pdf

رمان حرمسرا pdf

رمان حرمسرا pdf

کارن ی یازیگر معروف و خوشگذرانه

ک برای فیلم جدیدی ک بهش

پیشنهاد میشه ی نقش مکمل

خانم داره ب اسم مایا؛

همسر مایا ک ی آدم شکاکه

و مایا رو به زور  دست درازی

با اون و داشتن فیلم و عکس ازش

به دست آورده رو تحت فشار

میزاره ک نباید کارو قبول کنی…

خلاصه رمان حرمسرا

دستی به موهام کشیدم

و یقه کتمو درست کردم.

با نگاهی اجمالی محیطی که

برای مصاحبه اومده بودم

و از نظر گذروندم،

عصبی با پام رو کف سرامیکی

ضرب گرفته بودم و با انگشتا

یه دستم رو دسته مبل!

با پوف کلافه ای ازجا

بلند شدم و رفتم سمت

تنها راه خروج از اتاق.

درو که باز کردم سینه سینه

یه مردی که هم قد و قواره

خودم بود قرار گرفتم،

با ابروهایی بالا پریده نگاهش کردم

که دستشو جلو اورد و گفت

: معذرت میخوام بابته

تاخیر جناب،صولتی هستم.

با لبخند خاص خودم که بیشتر

شبیه پوزخند بود دستمو تو

دستش گذاشتم و فشردم

: کارن محتشم!

دستمو ول کرد و پشتم

گذاشت و با دست چپش که پر بود

از برگه اتاق و نشون داد

و گفت : بله جناب محتشم!

مگه میشه کسی شما رو نشناسه!

بفرمایید بشینید.

رو مبل نشستم و پامو رو پا

یه دیگم انداختم و دستامو دو

طرفم رو دسته هایه مبل گذاشتم.

رمان های پیشنهادی سایت:

رمان نبض جان

رمان راهی به دل ابریشم

رمان مهکام

برای دانلود هریک روی نامشان کلیک کنید

  • 1290 روز پيش
  • alimirzaye
  • 33,014 views
  • قیمت اصلی تومان۲۸۰۰۰ بود.قیمت فعلی تومان۲۴۵۰۰ است.
  • ارسال نظر
رمان هجوم وهم بیابان ها pdf

رمان هجوم وهم بیابان ها pdf

زندگی پسر سختی کشیده

و خوش قلبی به نام کارون است

که پدر و مادرش از هم جدا شده اند

و زندگی جدیدی را شروع کرده اند

و او پیش مادربزرگش زندگی می کند

که دست بر قضا رابطه

خوبی هم با او ندارد و هر بار

تحقیر می شود،

کارون در عطاری دایی بزرگش مشغول

به کار است و دل در گرو ترنجی دارد

که همکار اوست در مغازه،

با مناقشه کوچکی که پیش می آید

رازی از دایی اش آشکار می شود که …

خلاصه رمان هجوم وهم بیابان ها

در را به آرامی بست …

آن قدری آرام که صدای در حیاط

نپیچد و کسی را متوجه ی حضورش نکند …

بعد به آرام تنه چرخاند …

نگاهش به پنجره ی قدی و بزرگ

سالن خانه ی قدیم نشست …

پیرزن مثل بیشتر وقت ها پشت کرده به

حیاط، پشت میز غذاخوری دوازده نفره ای

که خرید آن را جزو افتخارات تاریخ اش

می دانست نشسته و مشغول کاری بود …

کارون قدم ها را

رمان هجوم وهم بیابان ها pdf

آرام و نوک پنجه ای برداشت …

از کنار باغچه راه گرفت،

نرسیده به ایوان خم شد

و ساختمان را دور زد،

پایش به راه باریکه ای که

به پشت ساختمان می رفت نرسیده

بود که صدای :میخکوبش کرد

و پلک هایش را روی هم نشاند!

علیک سلام …

کارون با تعلل چشم ها را باز کرد،

لبخند دندان نمایی روی

صورت نشاند و تنه چرخاند …

پیرزن خم شده از نرده های

انتهای ترین قسمت ایوان،

با آن اخم همیشگی خیره ی او بود …

کارون سری تکان داد …

سلام عزیز جون ..

اخم پیرزن عمق گرفت …

کارون دست به موهای آشفته اش کشید

و سعی کرد کم موجه تر به نظر بیاید …

خوبی شما؟! …

نگفته بودم نبینمت این ورا؟ …

کارون ژست متفکری به خود گرفت …

اخم نشسته بر صورتش،

چشم های باریک شده و لب های

به هم فشرده نشان می داد

چرتی را مرور می کند گفته بودی؟

چهره ی پیرزن لحظه به لحظه

برافروخته تر می شد …

کارون فوری سری بالا و پایین  کرد …

آره آره … گفته بودی …

یعنی نگفته بودی این ورا …

گفته بودی … اممم …

فکر کنم همینو دقیق گفته بودی …

بابا ایول حافظه!!

دو ثانیه ی دیگه این جا نیستی …

کارون با حفظ لبخندش سری

به علامت مثبت تکان داد! چشم ….

رمان هجوم وهم بیابان ها pdf

پا به هم جفت کرد،

سلام نظام داد و به سمت

رمان های پیشنهادی سایت :

رمان ترنج

رمان موسم باران

رمان برسد به دست اهو

برای دانلود هریک روی نامش کلیک کنید

  • 1290 روز پيش
  • alimirzaye
  • 32,155 views
  • قیمت اصلی تومان۲۸۰۰۰ بود.قیمت فعلی تومان۲۴۵۰۰ است.
  • ارسال نظر
رمان شیرین ترین فراموشی pdf

رمان شیرین ترین فراموشی pdf

خلاصه رمان شیرین ترین فراموشی

خانه ام خوش منظره بود

. درب ورودی قرمز با کوبه ای طلایی

. کف شطرنجی سیاه و سفید

، پله کانی چوبی که با لاک

الکل براق شده بود. ب

ا لوستری درخشنده و پر تلالو.

با این حال همیشه در شگفت بودم،

آیا اگر گوشه کاغذ دیواری را کنار بزنم

از آن خون می چکد؟

اگر این دنیا به اندازه یه شیشه شفاف بود

، چه چیزها که مشخص نمی شد.

به تلویزیون گوشه

ای آشپزخانه خیره شدم.

به سختی صدای گوینده

اخبار را پردازش می کردم،

اما وقتی کلمه قتل از میان لب های

قرمز یاقوتی اش خارج شد،

کلمه در ذهنم به صدا در آمد

. همان طور که حلقه را دور انگشت

میانیم می پیچیدم،

بغض گلویم را فشرد

. درحالی که خانه ام،

زندگیم بر پول های کثیف بنا شده بود،

همیشه می توانستم بگویم که من

در این مسئله دخیل نبودم.

نه تا همین اواخر امسال.

اکنون، دستان من به خون آلوده بود

و در حالی که خوابیده بودم،

رمان شیرین ترین فراموشی pdf

گناه مرا تماشا می کرد!

رمان پیشنهادی سایت:

رمان راهی ب دل ابریشم

  • 1291 روز پيش
  • alimirzaye
  • 23,420 views
  • قیمت اصلی تومان۲۸۰۰۰ بود.قیمت فعلی تومان۲۴۵۰۰ است.
  • ارسال نظر

رمان ترنج pdf

رمان ترنج pdf

رمان ترنج pdf

قسمتی از رمان »

مامان مامانم کجایی؟

تو اشپزخونه ام بهار بیا اینجا

صدای قدم های پاشو می‌شنیدم

که به آشپزخونه نزدیک می‌شد

کباب تابه ایی هارو که تو روغن داشتن

جلزوولز میکردن از اون رو کردم

که صدای بهارو کنارم شنیدم

دستاشو دورم حلقه کرده بود و

می گفت:سلام مامانم

سلام نفسم خسته نباشی…

چرخیدم طرفش و با مهربونی گفتم

:سلام عزیزدلم مرسی توام

خسته نباشی چخبر چیکارا کردی؟

نشستم رو صندلی و گجه

خیار هارو کشیدم جلوم و مشغول

درست کردن سالاد شیرازی شدم

،بهار همینطوری که خیار

با پوست می خورد گفت

:سلامتی هیچکار امروزم مثل همیشه بود

فقط فرقش این بود که تو دانشگاه

خبر پیچده که یه استاد جدید

که جز هئیت مدیره دانشگاهه

قرار دو هفته دیگه بیاد تو دانشگاهمون

همه میگن از اون استاد بداخلاق هاست

که با یمن عسل هم نمیشه خوردش

همنطور که گوجه هارو خورد

میکردم گفتم:خب تو چرا از الان

استرس داری نترس وقتی رفتارت خوب

باشه الکی نمیاد که بداخلاقی کنه

بهار:نمیدونم مامان ولی

بوهای خوبیٌ به مشامم نمیرسه

یه تیکه از گجه رو دادم دستش

و گفتم:از الان فکر تو درگیر نکن

چیزی نیست پاشو برو لباستو

دربیار دست روت یه آبی بزن یه

لباس مرتبی بپوش عمو متین

داره برای نهار میاد اینجا

با گفتن اسم متین چشمای بهارم برق زد….

رمان های پیشنهادی سایت:

رمان بوسه مرگ

رمان روا

رمان پرواز ققنوس

برای دانلود هریک روی نامش کلیک کنید

رمان ترنج pdf

  • 1291 روز پيش
  • alimirzaye
  • 38,643 views
  • قیمت اصلی تومان۲۸۰۰۰ بود.قیمت فعلی تومان۲۴۵۰۰ است.
  • ارسال نظر
رمان بیخیالت نمیشم pdf

رمان بیخیالت نمیشم pdf

خلاصه رمان بیخیالت نمیشم

داستان دختری زیبارو

ورزشکار دنبال کار میگرده

دختر داستان ما قراره

معشوقه یه پسر ناشناس بشه

.

……

رفتم تو آشپزخونه دلم هوس

قهوه کرد امشب اونقدر

اعصابمو داغون کرد

این قد آقا که هیچی دیگه،

گوشیمو از جیبم در آوردمو

یه نگاه به کانالی که جدیدا

تشکیل داده بودم انداختم

،زیاد اهل فضای مجازی نبودم این

کانال رو هم استاد کاظمی

تشکیل داده بود برای رفع مشکل های

روحی روانی یه سری،

که خیلی هم کاربر داشت و

من رو هم به پیشنهاد

خودشون عضو کرده بود.

با صدای درینگ قهوه جوش

به خودم اومدم،پاشدم

که واسه خودم قهوه بریزم که؛

فکر کرده من آرادم

،خخخآراد میشه واسم

یه لیوان آب بیاری،یخ یادت نره.

واسش نمیبرم خودش بیاد بخوره.

قهوه رو ریختم وگذاشتم

رو یه بشقاب،دلم سوخت،دیدم اگه

آب نبرم از یزیدم بدترم.

پس یه لیوان که دست کمی از

تنگ نداشت برداشتم

کلی یخ ریختم توش و

البته از آب سرد کن

رمان بیخیالت نمیشم pdf

یخچال هم آب یخ ریختم رو یخا.

رفتم تو پذیرایی

،رهام رو مبل پشت ب من نشسته بود.

بلههه آقا داره اطالعات

منو دید میزنه،بله… لیوانو از پشت تو

تاریکی سمتش گرفتمو

اونم بدونه نگاه کردن لیوانو از

دستم گرفت، وای خدا این غرق بودا.

میگم این هیوا هم واسه خودش کسیه ها

مقاله آخرش تو کنگره ژاپن ترکونده.

من تو تاریکی پشت سرش

وایساده داشتم قهوَمو میخوردم.

یهو انگار چیزی یادش بیادبرگشت

سمتم و بادیدن من قیافش خیلی خنده دار بود.

داشتین میگفتین.

چیز خاصی نمیگفتم شمام

به جای جغد شدن باال سر بنده

اون پرونده رو مطالعه کنید

بد نمیشه. دیدی گفتم اگه

خیلیم از بدت میاد

رمان های پیشنهادی سایت:

رمان نبض جان

رمان عمارت سیاه

رمان خوشه گندم

برای دانلود هریک روی نامش کلیک کنید

  • 1291 روز پيش
  • alimirzaye
  • 19,378 views
  • قیمت اصلی تومان۲۸۰۰۰ بود.قیمت فعلی تومان۲۴۵۰۰ است.
  • ارسال نظر

رمان بوسه مرگ pdf

رمان بوسه مرگ pdf

رمان بوسه مرگ pdf

خلاصه:

داستان مهیج آدینه جلالی

متصدی بانک، که مدارکی

ناقص از اختلاس شاهرخ

شاخصی معاون بانک،

به دست پلیس می دهد

، محمدطاها حق نهاد مامور رسیدگی

به این پرونده می شود

و چون راهی جز کمک خواستن

دوباره از آدینه نمی بیند

با بازی دادن وجدان آدینه او را وادار

به همکاری می کند

، همکاری شومی که باعث می شود

شاهرخ و خواهر آدینه (آلاله)

عاشق یکدیگر شوند و ماموریت

را به خطر اندازند و در آخر با غیب شدن

آدینه، همه چیز بهم می ریزد …

رمان های پیشنهادی سایت:

رمان اکتای

رمان راهی به دل ابریشم

رمان ساقی

برای دانلود هریک روی نامش کلیک کنید

  • 1291 روز پيش
  • alimirzaye
  • 28,244 views
  • قیمت اصلی تومان۲۸۰۰۰ بود.قیمت فعلی تومان۲۴۵۰۰ است.
  • ارسال نظر
رمان برسد به دست اهو pdf

رمان برسد به دست اهو pdf

من آهو ام که با همه چیز

راحتم جز عشق، عادل کیه؟

اونی که حاظرم به خاطرش

با ترس های اونم بجنگم وقتی

همه می خوان برای عشق بمیرن،

تو حاطری به خاطر عشق زندگی کنی ؟

خلاصه رمان برسد به دست آهو

اینجا آینه و خیالات هوا است.

این خیالات ادامه دارد یا حبابش

یهو میترکه، کجا ممکنه بره

یا تا کجا ممکنه بره،

یا حتی اینکه چیه و چی میشه

و نمی دونم اما اگر دوست دارید

شما هم تو جام جهان

نماش نگاهی بندازید خوش اومدید…

رمان های پیشنهادی سایت :

رمان جر زن

رمان عمارت سیاه

رمان پرواز ققنوس

برای دانلود هریک بر روی نامش کلیک کنید

  • 1291 روز پيش
  • alimirzaye
  • 17,590 views
  • قیمت اصلی تومان۲۸۰۰۰ بود.قیمت فعلی تومان۲۴۵۰۰ است.
  • ارسال نظر

رمان اکتای pdf

رمان اکتای pdf

رمان اکتای pdf

 ماجرای اکتای ایرانی،

تاجر موفق و مردی ۴۰ ساله

مذهبی است که دل در گرو عشق

دختر شریکش می بندد

، سما اخوان دختری آزاد و

بی خیال است و بعد از ۵ سال

به خانه برگشته،

در دیدار اول دل به اکتا می بندد،

عشقی که با مخالفت های شدید

خانواده اکتای به سرانجام می رسد

و راز بزرگی که با پنهان کردنش

توسط سما،

منجر به دستخوش تغییراتی از

جنس دردسر و …

خلاصه رمان اکتای

پیشانی اش را میبوسد و میرود …

در خانه را که میبندد

و حضورش از خانه حذف میشود،

همه جا حوصله سر بر میشود …

اذیت میشود و دوست ندارد در خانه باشد …

اما از سوی دیگر اکتای دوست ندارد

خیلی در کوچه و خیابان باشد …

اصولا هر جا میخواهد برود

برایش ماشین میفرستد

و او به دنبالش می آید

و هر جا کاری داشت با آن میرفت …

خیلی هم نمیتوانست در

جمع دوستانش حضور داشته باشد،

مگر اینکه دوستانش به خانه شان بیایند.

این مرد را دوست داشت

رمان اکتای pdf

با تمام اخلاق هایش و تمام بدخلقی هایش …

کنار او احساس امنیت میکرد …

احساس ارامش میکرد

و دوست داشت همیشه کنارش باشد …

از اول از مردهای پخته خوشش می آمد …

خیلی اهل پسر های

کم سن و سال نبود و اعتقاد داشت

زندگی با آن ها مسخره است …

وقتی با اکتای اشنا شد،

خیلی خوشحال بود …

مرد زندگی اش را پیدا کرده بود …

اکتای شریک پدرش در کارخانه بود …

تازه از شیراز برگشته بود،

بعد از فوت مادرش از ۱۵سالگی

پیش خاله اش به شیراز رفته بود

و بعد از ۵سال دیگر

میخواست به تهران برگردد

اولین روزی بود که به کارخانه رفته بود …

پدرش در جلسه بود و

در اتاق مدیریت تنها نشسته بود …

از کارگران و منشی به گوشش

خورده بود که شریک جدید

پدرش زیادی خشک و عبوس است …

از او تصور یک مرد شکم گنده

و بد اخلاق را داشت،

اما وقتی در اتاق ناگهانی باز شد

و اکتای وارد اتاق شد،

رمان اکتای pdf

همان برخوردشان کافی بود

تا احساس سرریز شدن دلش

را به وضوح حس کند …

عاشق آن چشم های روشن شده بود …

چشم های روشنی که موهای

جو گندمی آن را تکمیل کرده بود …

آن روز یک کت و شلوار

سرمه ای پوشیده بود و اخم داشت …

رمان های پیشنهادی سایت :

رمان رامشرمان رامش pdf

رمان پرواز ققنوس

رمان گناه من سادگی بود

برای دانلود هریک روی نامش کلیک کنید

  • 1291 روز پيش
  • alimirzaye
  • 19,052 views
  • قیمت اصلی تومان۲۸۰۰۰ بود.قیمت فعلی تومان۲۴۵۰۰ است.
  • ارسال نظر

رمان رامش pdf

رمان رامش pdf

رمان رامش pdf

خلاصه :
راجب زندگی دختر و پسری

که خیلی با هم رفیق و همراهن …

بنا به دلایلی نامزد پسر داستان

با یکی از نزدیکای پسره

شب عروسیشون فرار میکنه

و علی(پسر داستان) دختر داستان

و مادربزرگشو مقصر داستان میدونه

و اونارو ترک میکنه چند مدت میگذره

و دختره به ترکیه میره

برای طراحی لباس و پیشرفت

تو صنعت مد که اونجا

علی رو میبینه و ادامه ی ماجرا…

رمان های پیشنهادی سایت:

دیوانه و سر گشته

رمان تاوان یک روز بارانی

رمان اوباش

برای دانلود هریک روی نامش کلیک کنید

  • 1291 روز پيش
  • alimirzaye
  • 65,861 views
  • قیمت اصلی تومان۲۸۰۰۰ بود.قیمت فعلی تومان۲۴۵۰۰ است.
  • ارسال نظر

رمان جرزن pdf

رمان جرزن pdf

رمان جرزن pdf

بخشی از پارت اول رمان جرزن :

حس کردم پام داره روی زمین

کشیده میشه که چشمامو باز کردم‌.

بله انگار اوضاع خیلی خراب تر

از این حرف ها بود.

یه طرف بدنم داشت یخ می بست

و یه طرف دیگه ی بدنم زیر پتوی گرم و نرمم بود.

یعنی در واقع توی یک وجب جا سیبری

و و صحرای کربلا رو با هم داشتم

. بالشتم بجای اینکه زیر سرم باشه

روی سرم بود و یه پامم از روی تخت

آویزون شده بود و داشت

روی زمین کشیده می شد.

کاش می شد بازم بخوابم!

همیشه این کمبود خواب اصلی

ترین مشکل زندگیم بود. هووووف!

باید بلند می شدم!

رمان جرزن pdf

ساعت پنج صبح بیدار شدن ظلم بود ظلم! نبود؟

– تیناااااا! پاشو دختر… دیرت میشه ها.

صدای غر غرشو شنیدم

که داشت همینطور با خودش حرف می زد.

خبر نداشت بیدارم و دارم

همه ی حرفاشو میشنوم.

– دختره میگه پنج بیدارم کن

بیدارش که میکنی تازه یادش

میوفته هفت پادشاهو‌ خواب ببینه.

از جام بلند شدمو خودمو توی آیینه ی

قدی کنار در برانداز کردم.

جون چه هلویی هم بودم هزار الله

و اکبر همین الان با همین دبدبه

و‌ کبکبه باید پسرا دم در برام

صف می‌کشیدن.

موهامو هل دادم عقب و یه

جون محکم به چشمای پفیم و موهای

درهم برهمم گفتم و از آینه دل کندم.

مگر اینکه خودم یکمی قربون صدقه ی

خودم برم.

قربون موهای سیم ظرف شوییم

برم و فدای پوست گچیم بشم!

خاطر خواه که نداشت حداقل

خودم یکمی باید هندونه زیر

بغلم می دادم و عشق می کردم.

رمان های پیشنهادی سایت:

رمان تاوان یک روز بارانی

رمان لونا

رمان عشق بی رحم

برای دانلود هریک روی نامش کلیک کنید

  • 1293 روز پيش
  • alimirzaye
  • 91,635 views
  • قیمت اصلی تومان۲۸۰۰۰ بود.قیمت فعلی تومان۲۴۵۰۰ است.
  • ارسال نظر
رمان دیوانه و سرگشته pdf

رمان دیوانه و سرگشته pdf

ماجرای زندگی دختری با

گذشته دردناک که بعد از

مرگ مادرش و جدایی

از نامزدش، از شهرش فرار می کند

و در منزل آرمین افخم،

صاحب هولدینگ افخم تاجر

معروف جهت خدمتکاری شروع

به کار میکند،

آرمین عاشق دلارا می شود،

اما درست شب عروسی

متوجه بیماری او می شود،

فوبیای مرد …

خلاصه رمان دیوانه و سرگشته

من میام سمتت عوقت می گیره !

جلوتر می اید و نفسم

توی سینه حبس میشود …

چندشت میشه ؟

نزدیکتر می اید و پشت پاهایم

که به دیوار سرد اتاق میخورد

راه فرار را تمام شده میدانم …

من که میام پیشت بالا میاری؟

چشم ها یش سرخ استو

لحن صدایش پر از عجز و خستگی …

یک دستش را بالا می اور

رمان دیوانه و سرگشته pdf

د و آن را کنار گوشم به

دیوار تکیه میزند و من از

ترس کتک های همیشگی اش

در خودم جمع میشوم

چه جوری حالیت کنم

که این دل لامصب میخوادت ؟

چه جوری بفهمونمت

که دلم لک میزنه برات؟

چه جورب حالیت کنم که اون

چشم های سگ مصبت

من و از پا درآورده!

من بیشعور عوضی که از فرت

پس زدن هات دست قلم شدم

روت بلند میشه!

زبانم به کامم چسب یده و

حتی نمیتوانم کلامی حرف بزنم …

تموم کندلی!

تموم کن این بازی مسخره

رو که راه انداختی !

نگاهم رو استخوان مستطیلی

صورتش مینشیند …

نوک ته ریش هایش زیر نور چراغ اتاق

برق میزند و صدای پروا

توی گوشم پژوا ک میشود “خره!

 

بودن با آرمین آرزوی

هر دختریه! میدونی

چقدر توی این شهر و

اسش صف کشیدن؟

میدونی چقدر دختر منتظرن

آرمین اشاره کنه،

خودشون که هیچ،

کل خاندانشون رو بریزن به پاش؟”

نفس های داغش که

به صورتم میخورد ناخواسته

عق میزنم و خشمش

دو چندان میشود.

دست هایش روی پهلو هایم

مین شیند و نگاه پر از ترس من

به چشم های پر از  …

خشمش گره میخورد!

این مرد امشب به من رحم نمیکند

رمان های پیشنهادی سایت: 

رمان اوباش

رمان تریاق

رمان حسرت شیرین

برای دانلود هریک روی نامش کلیک کنید

  • 1294 روز پيش
  • alimirzaye
  • 125,618 views
  • قیمت اصلی تومان۲۸۰۰۰ بود.قیمت فعلی تومان۲۴۵۰۰ است.
  • ارسال نظر

رمان اوباش pdf

  • 17 خرداد 1400
  • 13:01
رمان اوباش pdf

رمان اوباش pdf

داستان از جایی آغاز می شود

که آی نور دستگاه ایکس باکس

گیم نتی ساشا را می سوزاند،

او دختری دانشجو و دست

و پا چلفتی است و اکنون

باید خسارت وارد شده به

ساشای مغرور و منزوی شده

را بپردازد، با همسایه شدن این دو …

خلاصه رمان اوباش

خانم؟ خانم ول کن اونو

!داری چی کار می کنی؟ …

زدی ترکوندیش سر کج می کنم

و خیره تر از قبل به کنسول

نگاه میکنم که دیانا خودش

رو جلو می کشه و کنار گوشم

میگه سوخت یعنی؟

تلاش می کنم تا به پشتش

نگاه بندازم و مشتم رو،

روش می کوبم …

نه بابا چیزیش نیست که …

مسئول گیم نت تلاش می کنه

تا من رو از کنسول ایکس

باکس دور کنه که اهمیتی

نمیدم و دوباره با مشت روش می کوبم

کش میام تا دقیق تر نگاهش کنم

و میگم: الان درستش می کنم

خودم … یه دقیقه ول کن آقا …

رمان اوباش pdf

کلافه و عصبی تر از قبل غر می زنه

خانم چی چی رو درست میکنی؟

ولش کن تا بدتر خرابش نکردی …

دهن باز می کنم تا جوابش رو بدم

که صدای دیانا قبل از من بلند می شه …

آقا ولش کن الان میندازیم

تو آب درست می شه …

بالاخره مسئول بی خیالم می

شه تا جواب دیانا رو بده و من

فرصت می کنم به عقب برگردم …

خانم محترم از دستگاه داره

دود بلند می شه …

سوزوندینش، متوجه هستی؟

دیانا دست به کمر می شه

و جواب میده حالا مگه چی شده؟

و با اشاره به کنسول ادامه میده …

دستگاه یکم دود کرده فقط …

کارگر بدتر از قبل اخم می کنه

و میگه یکم دود کرده؟

زدین سوزوندین دستگاه

رو خانم مثلا محترم …

بعد اینجا موندین با من بحث می کنید؟

حالا یکم دستگاهش دود کرده،

نمی فهمم مگه چی کار کردیم

که یه جوری نگاه می کنه انگار

دوتا قاتل جلوش ایستادن …

رمان های پیشنهادی سایت :

رمان نکاه الوده به عشق

رمان به گناه امده ام

رمان نبض جان

برای دانلود هریک بر روی نامش کلیک کنید

  • 1294 روز پيش
  • alimirzaye
  • 87,529 views
  • قیمت اصلی تومان۲۸۰۰۰ بود.قیمت فعلی تومان۲۴۵۰۰ است.
  • ارسال نظر
رمان تاوان یک روز بارانی pdf

رمان تاوان یک روز بارانی pdf

برگه رو گذاشتم رو میز.

نگاه مشکوکی بهم انداخت و برداشتش.

با دقت وارسیش کرد،

همونطوری که مشغول

خوندنش بود گفت:

– مدارکتو بده.

بی حرف از داخل کیفم

دراوردم و دادم بهش.

صفحه اولشو چک کرد

– فکر نمیکردم انقدر کوچولو باشی.

صورتت بزرگتر نشونت میده.

دستمو تکیه گاه چونم کردم

– من کوچولو نیستم.

اگر میخواید عینک بدم

بهتون با دقت مطالعه کنید.

خندید

– از نظر من کوچیکی.

یکم خم شد جلو

– در واقع اینطوری بگم بهت زمانی

که من فارغ تحصیل شدم

تو تازه به دنیا اومده بودی.

بهت زده نگاهش کردم.

یعنی دوبرابر من سن داشت؟

با دقت به چهرش نگاه کردم

صورت کشیده و پیشونی بلند.

دماغ عقابی و چشمایه آبی

که بی شباهت به دریای بیکران نبود

. اندام ورزیده،

چهارشونه، قد بلند و…

زیر لب غریدم:

– بس کن جانان ندید بدید بازی در نیار.

مشکوک نگاهم کرد

– چیزی گفتی؟

تو جام جابه جا شدم

– نه… نه..زنده باشید.

سرشو تکون داد

– ممنون.

رمان تاوان یک روز بارانی pdf

خودکار نقره ایشو گذاشت

رو میز و دستاشو گره کرد تو هم.

با صورت جدی و لحنی

که بی شباهت به قبل نبود گفت:

– خب جانان، با دقت به حرفام

گوش بده که یک بار برای همیشه میگم.

من از حاشیه و طفره رفتن متنفرم.

اول از همه میرم سراغ اصل مطلب

و دوست دارم طرف مقابلمم همینطور باشه.

اینجا حرف،

حرف منه و کوچیک

ترین نافرمانی برابره با مجازات.

انگشت اشارشو گرفت سمتم

رمان های پیشنهادی سایت:

افسون سردار

پاکدخت

خوشه گندم

برای دانلود هریک روی نامش کلیک کنید

  • 1294 روز پيش
  • alimirzaye
  • 86,205 views
  • قیمت اصلی تومان۲۸۰۰۰ بود.قیمت فعلی تومان۲۴۵۰۰ است.
  • ارسال نظر

رمان لونا pdf

رمان لونا pdf

رمان لونا pdf

لونا

داستان دختری به نام مهساست

که در بچگی با مردی که

چندسال از خودش بزرگتر بوده

ازدواج کرده.

حالا بعد از سال ها کتک خوردن

و آزار دیدن شجاعتش رو جمع کرده

و طلاق میگیره.

کسی که باعث این شجاعت

بوده هنرپیشه ایه که تصویری

از زندگیش سال ها رویای مهسا بوده.

حالا بعد از طلاق مهسا وارد

زندگی این هنر پیشه میشه

و میفهمه هرچی که از زندگی

این آدم دیده و فهمیده

فقط یه سراب بوده.

رمان لونا pdf

خلاصه رمان لونا

فقط یک کلیک مانده

تا چهره عشق

جلوی چشمان وحشت زده اش

خودنمایی کند.

دست هایش می لرزد و گوش هایش

به صداهای بیرون تیز شده.

بدنش درد می کند.

همین چند دقیقه پیش آنقدر کتک

خورده که هیچ جای سالمی

در بدنش نمانده.

هنوز روی انگشتانش

لکه های خون هست.

از تاریکی محیط سرد کارگاه

خیاطی مادر سلیمه ترسیده

اما این تنها فرصتی است

که می تواند آن دکمه را فشار دهد

و برای چند لحظه قلب ناامیدش

را پر از گرمای عشق کند.

تصمیمش را گرفته .

می خواهد امشب

به این زندگی ننگین

و پر از تحقیر که به

آن محکوم شده خاتمه دهد.

رمان های پیشنهادی سایت:

رمان نگاه الوده به عشق

رمان مهکام

رمان نبض جان

برای دانلود هریک روی نامش کلیک کنید

  • 1295 روز پيش
  • alimirzaye
  • 25,724 views
  • قیمت اصلی تومان۲۸۰۰۰ بود.قیمت فعلی تومان۲۴۵۰۰ است.
  • ارسال نظر
رمان فرشته بالدار pdf

رمان فرشته بالدار pdf

خلاصه:

عشق اول هر کسی براش مقدسه.

مهم نیست یک طرفه باشه

یا به یه شکست ختم شده باشه.

هرگز فراموش نمیشه و تا ابد

مثل خون تو رگای آدم جریان داره.

شاید با نفرت تموم بشه

اما بازم مقدس میمونه.

حال اگر معشوقتم آدم مقدسی باشه

و بدونی تو حسرت تو زندگیش

رو گذرونده، درد فراقش هرگز

تنهات نمیذاره. عشق ابدی من کسی

بود که با خبر مرگش این

شعله سوزان رو به جونم انداخت… .

رمان های پیشنهادی سایت:

رمان قیزبس

رمان مستاصل

رمان تقاطع

برای دانلود هریک روی اسمش کلیک کنید

  • 1295 روز پيش
  • alimirzaye
  • 29,290 views
  • قیمت اصلی تومان۲۸۰۰۰ بود.قیمت فعلی تومان۲۴۵۰۰ است.
  • ارسال نظر
رمان عشق بی رحم جلد ۳ pdf

رمان عشق بی رحم جلد ۳ pdf

آلبوم عکس و ورق میزنم…

روی عکس عمو مکث میکنم…

مامان جون که

لیوان شربت و مقابلم میزاره

لبخند میزنه:

باز نیومده رفتی سراغ این عکسا؟

مامان جون؟

شما نمیدونی چرا بابا آرشام و

عمو هیچ رفت و امد و رابطه ای

با هم ندارن؟نفس سختی میکشه…

خلاصه رمان عشق بی رحم جلد سوم

سخت تر میشینه و زانوهاش

و ماساژ میده…

اخر این کنجکاویات سرتو به باد میده

دریا!شما چرا یه شب همه رو دعوت

نمیکنی اینجا خب؟ من توی

عکسای عروسی بابا و مامان

دیدم عمو بودن…بعدش چرا رفت

و امدشون قطع شد؟

الله اکبر از دست تو…

رمان عشق بی رحم جلد ۳ pdf

بده من این البوم و شربتت و بخور…

اومدیبازجویی کنی یا به من پیرزن

سر بزنی؟میخندم…

صورتشو میبوسم و میگم؛

بابایی گفت بیام دنبالتون امشب

و شامبریم خونه ی ما…

مامان گندم دلمه درست کرده….

میدونم که عاشقشی!

اشک توی چشماش

جمع میشه بابا جون خدابیامرزتم

دوست داشت!الهی قربونت برم…

گریه نکن… خدا رحمتش کنه!

زنگ خونه که میخوره میخوام

با ذوق بلندشم که

مامان جون دستم و میگیره:

 امیرسامِ، دریا؟ سرمو زیر میندازم

که میگه: میدونی اگه بابات

بفهمه چی میشه؟

من چقدر بخاطرتون سکوت کنم؟

دلم براش تنگشده مامانی…

بیرونم گرمه… بزار برم در و بازکنم!

رمان های پیشنهادی سایت

رمان عشق بی رحم جلد ۱و۲

رمان پرواز ققنوس

رمان تخس زبون دراز

برای دانلود هرکدام روی نامش کلیک کنید

  • 1295 روز پيش
  • alimirzaye
  • 121,976 views
  • قیمت اصلی تومان۲۸۰۰۰ بود.قیمت فعلی تومان۲۴۵۰۰ است.
  • ۶ نظر
رمان عشق بی رحم جلد ۱و۲ pdf

رمان عشق بی رحم جلد ۱و۲ pdf

 خلاصه جلد ۱

دل ارام و آرتان پسر عمو

دختر عمویی که عاشق همند

و نامزد چیزی تا مراسم

عروسیشون نمونده ولی

آرشام برادر آرتان هم این

میون دیونه وار عاشق دل ارام

طوری که به هیچکس و هیچ

چیز رحم نمیکنه حتی برادرش

و یک روز برای به دست اوردن

دل ارام اون و تنها گیر میاره و…

خلاصه جلد ۲

داستان در مورد پسری به اسم

آرشام که تازه از حبس ازاد شده…

متوجه میشه زنش دل ارام که

به زور ت*جاوز به دستش اورده

غیابی طلاق گرفته

و با ارتان عشق سابقش(برادر آرشام)

که ارشام باعث جدایی شون

بود ازدواج کرده…

زخم خورده و پر از کینه

میره سراغش تا اینکه…

رمان های پیشنهادی سایت :

رمان عشق بی رحم جلد سوم

رمان تریاق

رمان ناردون

برای دانلود هریک روی ان کلیک کنید

 

  • 1295 روز پيش
  • alimirzaye
  • 174,387 views
  • قیمت اصلی تومان۲۸۰۰۰ بود.قیمت فعلی تومان۲۴۵۰۰ است.
  • ۸ نظر
ورود کاربران
درباره سایت
سایت پرشین رمان یک مرجع معتبر برای خرید بهترین رمان های ایرانو جهان لطفا با ما همراه باشید به زودی اپ بزرگ ما هم فعال خواهد شد که امکانات بی نظیری برای شما خواد داشت ... منتظر باشید ...
آخرین نظرات
  • alimirzayeلطفا چک کنید سعی کنید تو روبیکا به شماره ی 09221706572 پیام بدید...
  • alimirzayeسلام عزیز تمام پشتیبانی ها پاسخ داده شد...
  • زهرهسلام من رمان دلبر حاجی رو خرید کردم ولی فایل pdfبرام نیاورد بالا برای پشتیبانم پ...
  • alimirzayeسلام خانم صادقی مدیر سایت هستم 09221706572 لطفا به من پیام بدید در تلگرام...
  • alimirzayeسلام عزیز 09221706572 تلگرام پیام بدید و اگر نمیتونید از سایت خرید تلگرام ادمین...
  • Zahraسلام میتونید برا من بفرستید من برا شما پول بریزم...
  • Fereshteخوب بود و تاثیرگذار با یه روند بسیار احساسی اما قابل قبول...
  • Nabatجالب و قشنگ بود این رمان.طول کشید خوندنش اما ارزش داشت.بازم دوس دارم در آینده بخ...
  • اعظم صادقیبا سلام اعظم صادقی هستم نویسنده ی رمان ممنون بابت نظر شما، بله در دنیای واقعی از...
  • ناشناسبه نظرم فالوور های این سبک رمان ها خیلی قصه های سیندرلایی ❤️ دارن منکه 🤣خدایی حا...
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " پرشین رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.