توضیحات
رمان : #یک_بغل_تنهایی pdf
رمان : یک بغل تنهایی
ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
نویسنده : #ص_مرادی
خلاصه:
یه شبهایی اصلا نگذشت اما ما ازش گذشتیم!… یه شبهایی هم بد گذشت…سخت گذشت… یه شبهایی داد زدیم اما جز دلمون هیچ کس صدامونو نشنید!… یه شبهایی همه چیز بود به جز اونی که باید می بود… یه شبهایی هوا عجیب دونفره بود اما همون شبها ما بودیمو تنهاییمون…یه شبهایی فکر نمیکردی صبح و ببینی ولی بازم بیدار شدی و قوی تر ادامه دادی …یه شبهایی فکرش بود ولی خودش نبود و دیگه ام نخواهد بود…یه شبهایی ام تا صبح بیدار بودی و پلک رو هم نذاشتی یا از فکر و خیال یا از استرس فردا … ولی همه اون شب ها گذشت و بلاخره خورشید زندگی طلوع میکنه…