توضیحات
رمان یاس pdf
یاس بعد از مرگ شوهرش بخاطر درس و دانشگاهش
مجبوره توی خونهی مادرشوهرش
زندگی کنه و همین باعث میشه
پرهام پسرِ برادرشوهرش خیلی بیشتر
از قبل بهش نزدیک بشه،
رازی که بین این دو نفر هست
رسوایی زیادی به همراه داره….
با باز شدن در هال کتابم رو روی
میز گذاشتم و از رو مبل بلند شدم.
خان جون تازه از مسجد برگشته بود خونه.
از چشمای خیس و دماغ سرخش فهمیدم
بازهم مثل تمام مدتی که برای امام
حسین عزاداری کرده همراه عزاداریش
جوونمرگیش مرثیه کرده و به سوگ
به یاد کیانوش و داغ نشسته.
بدون اینکه متوجهم بشه چادر رو از
سر کشید و به آویز زد.
بیحال جلو اومد و نیم نگاهی بهم انداخت.
هر بار که نگاهم میکرد برقی از اشک ،
هاله چشماش رو پر میکرد.
حال و روزش ِ سلام زیر لبی گفتم.
خودمم به خاطر دیدن بغض داشتم.
عقب رفتم و اونم با بی حالی سرش رو ت
کون داد و نشست روی مبل تک نفره و آروم گفت :
رمان یاس pdf
-یه لیوان آب میدی عروس؟
– چشم الان میارم.
سریع رفتم براش آب آوردم که همون
لحظه صدای زنگ خونه بلند شد.
لیوان رو روی دسته مبل ، ک
نار خانجون گذاشتم و به سمت آیفون رفتم.ِ
با دیدن ِ پرهام و مادرش پشت در ،
تردید بزرگی به دلم چنگ زد،
اما چارهای نداشتم و در رو باز کردم.
وقتی برگشتم خانجون لیوان آب رو نصفه خورد
و توی بشقاب گذاشت.
برای دانلود کلیک کنید