توضیحات
رمان قلمرو سرگردانی pdf
ژینا دختریه که بد دلی شکاکی پدرش
اثر خیلی بدی روی خانواده و روح و روانش گذاشته.
۴سال دور از خانواده بوده و حالا بعد از ۴ سال برگشته
و سعی داره به مادر و خواهر و برادرش کمک کنه.
در این راه مشکلات قدرتمندی جلوش ظاهر میشن
*با تشر بابا از افکار نامربوط زیبایی
و شباهت دست برداشتم.
“اینجا وایسادی که چی؟ برو تو دیگه!”
هولزده سلام کردم و «چشمی»
را لب زدم و قدم برداشتم و از کنارش رد شدم
که اسمم را صدا زد.
بعد از بیش از شش ماه دوری و ندیدن
همدیگر این برخورد شاید برای بقیه طبیعی نبود
ولی برای من یک برخورد عادی محسوب میشد.
“ژینا! برس به مامانت ببین چشه!”
ناخواسته ابروهایم درهم رفت.
“زَ….زدیش؟
برای دانلود هریک کلیک کنید