توضیحات
رمان عشقم باش pdf
داستان جذاب دختری به نام
سلما است که در عمارت
بزرگی پیشخدمت می باشد
و به درخواست خانم عمارت
باید همسر دوم مردی جذاب
و خشن شود و برای او فرزندی بیاورد،
او که مجبور بود شب هایی
را با پیمان خلوت کند،
کم کم متوجه می شود این
مرد همان عشق نوجوانی اش …
خلاصه رمان عشقم باش
همین که از آشپزخانه خارج شدم،
افسون را دیدم که روی مبل
راحتی نشسته
رمان عشقم باش pdf
و به سر تا پایم نگاه می کند …
شاید این دومین باری
بود که از نزدیک می دیدم اش …
اندام لاغر و کشیده ای داشت …
موهایی رنگ کرده و شرابی
که تا شانه اش می رسید
و رژ لب سرخابی ای که به شدت
روی لبانش خودنمایی می کرد
و بیش از اندازه پر رنگ بود …
چشم هایی روشن، ابروهایی قهوه ای
، گونه هایی برجسته و لب هایی نازک
با قدم هایی بلند خود را
به او رساندم و سرم را به
زیر انداختم و گفتم: سلام خانم،
با من کاری داشتید؟
… بشین … طرز صحبت کردنش
مثل همیشه خشک و سرد بود …
حتی جواب سلامم را هم نداد …
با عجله مقابلش نشستم
که گفت: چند سالته؟ …
از سوالش تعجب کردم،
اما جواب دادم: ۲۳ سالمه خانم …
اسمت چی بود؟ … سلما،خانم …
چرا تا الان ازدواج نکردی؟ …
از سوال ناگهانی اش متعجب
نگاهم را کمی بالا آوردم و گفتم:
خودم نخواستم … دلیلش؟ …
نمی خواستم مادرم و تنها بذارم!
راستی گفتی مادرت،
ببینم حالش چطوره؟ …
تغییری نکرده خانم …
برای هزینه ی بیمارستان
مشکلی نداری؟ …
نمی دانستم باید همه چیز
را کف دستش می گذاشتم یا نه …
آخر نگاهش هیچ رنگ و بویی
از دوستی نداشت …
شانه ای بالا انداختم و گفتم:
کل پولی که مادرم پس انداز
داشت رو خرج بیمارستان کردیم …
راستش … سکوت کردم و با
دو دلی اضاف کردم: کمی به مشکل
برخوردیم! … من هزینه های
بیمارستان مادرت رو پرداخت می کنم …
با بهت به او زل زدم و گفتم …
رمان های پیشنهادی سایت:
رمان ترنج
رمان به گناه امده ام
رمان تقاطع
برای دانلود هریک کلیک کنید