توضیحات
رمان سانست pdf
خیلی وقت پیش، درست زمانیکه
خورشید قصه ما هنوز طلوع نکرده بود،
اتفاق بدی رخ داد
. اتفاقی که درش قسم خورده شدبه
نابودی، به تباهی به سیاهی
! همان موقع بذر کینه کاشته شد.
شخم زده شد.
جوانه زد و آرام آرام رشد کرد.
ریشه دواند و بزرگ شد.
بزرگ و بزرگتر تا شد یک سیاهی،
یک تباهی و یک غروب بی رحمانه.
پسر قصه ما از همان کودکی در گوشش
از انتقامخواندن و حالا وقت شروع بازی است،
اما آیا عشق ، مجالی به انتقام میدهد؟!
برای دانلود کلیک کنید