توضیحات
رمان ساقی pdf
ساقی یه دختر مظلوم
که بخاطر کار و نیازی که به کار داره
، میره تو شرکت نامزد دوستش
استخدام میشه… و آراز یه
مرد وحشی خوی و پولدار که
رییس ساقی میشه و بعد از اینکه
نامزدش تو روز عروسی فرار کرد
برای انتقام سراغ ساقی میره
چون فکر میکنه از طرف نامزدش
برای جاسوسی تو شرکتش اومده…
آراز با خودخواهی آبروی ساقی
رو میبره و جار میزنه ساقی باهاش
رابطه ی نامشروع داره…
وقتی پدر ساقی اونو از خونه پرت میکنه
بیرون، ساقی کسی رو جز آراز
نمیشناسه که بهش پناه بده….
داستانی که از نفرت و کینه شروع میشه
و به عشقی بی نظیر ختم میشه…
خلاصه رمان ساقی
آیسان با ذوق و هیجان و در حالیکه
دستانش از شدت این ذوق می لرزیدند
، چشمان درشت و سبز رنگش
را به صفحه ی گوشی دوخت
و با جابه جا کردن چند عکس
وقتی به عکس مد نظرش رسید
با هیجان رو به برادرش که کنارش
نشسته و با خونسردی
هیجانش را دنبال میکرد گفت:
_وای! بیا آراز. پیداش کردم. چطوری
تو اینهمه مهمونی نسیم رو ندیدی.
یه محفله و یه نسیم جذاب!
نیشخندی زد!
رمان ساقی pdf
پدر نسیم برایش جذاب تر بود!
وگرنه او را چه به ازدواج ! میل چندانی
برای دیدن عکس دختری
که خانوادهاش برای ازدواجش
درنظر گرفته بودند نداشت
، این ازدواج برایش مثل یک معامله بود.
معامله ای که برایش سود کلانی
به همراه داشت، اما آیسان گوشی
را درست مقابل چشمش گرفته بود و
تیله های همرنگ تیله های
خواهرش راه فراری نداشتند .
بد نبود! تنها جملهای که به ذهنش رسید!
آنقدر هم تعریفی نبود
. اطرافیانش عادت داشتند
وقتی دختری از یک خانوادهی متمول
می دیدند او را بیش از پیش بزرگ کنند
. دختر داخل عکس ظاهرا آرایش کمی
داشت اما این فقط ظاهر قضیه بود!