توضیحات
رمان حرمسرا pdf
کارن ی یازیگر معروف و خوشگذرانه
ک برای فیلم جدیدی ک بهش پیشنهاد میشه ی
نقش مکمل خانم داره ب اسم مایا؛
همسر مایا ک ی آدم شکاکه و مایا
رو به زور و داشتن فیلم و عکس ازش به دست آورده
رو تحت فشار میزاره ک نباید کارو قبول کنی…
خلاصه رمان حرمسرا
دستی به موهام کشیدم و یقه کتمو درست کردم.
با نگاهی اجمالی محیطی که برای مصاحبه
اومده بودم و از نظر گذروندم،
عصبی با پام رو کف سرامیکی ضرب گرفته بودم
و با انگشتا یه دستم رو دسته مبل!
با پوف کلافه ای ازجا بلند شدم و
رفتم سمت تنها راه خروج از اتاق.
درو که باز کردم سینه سینه یه مردی
که هم قد و قواره خودم بود قرار گرفتم،
با ابروهایی بالا پریده نگاهش کردم
که دستشو جلو اورد و گفت :
معذرت میخوام بابته تاخیر جناب،صولتی هستم.
رمان حرمسرا pdf
با لبخند خاص خودم که بیشتر شبیه
پوزخند بود دستمو تو دستش گذاشتم و فشردم
: کارن محتشم!
دستمو ول کرد و پشتم گذاشت و
با دست چپش که پر بود از برگه اتاق و نشون داد و گفت
: بله جناب محتشم!
مگه میشهکسی شمارو نشناسه!
بفرمایید بشینید. رو مبل نشستم
و پامو رو پا یه دیگم انداختم
و دستامودو طرفم رو دسته هایه مبل گذاشتم.