توضیحات
رمان افسون سردارpdf
خلاصه رمان افسون سردار :
افسون دختر تنها و خود ساخته ایِ
که به خاطر کمک به دوستش
سر قراری میره که ربطی به اون نداره
و با یه سوءتفاهم پاش به عمارت مردی
به نام سردار حاتم که یه خلافکار
بی رحم باز میشه و زندگیش
به کل تغییر میکنه.
مدام آزار و اذیت میشه و مجبوره
به خاطر زنده موندن با سردار
خان خشن همکاری کنه و طی
یه اتفاقی به اجبار و تهدید همسرش میشه
و با همون شیوه زندگی که داره
مرد تلخ و خشن داستانمون
رو افسون میکنه و وارد یه
دنیای دیگه میکنه دنیایی که تا حالا تجربه نکرده.
رمان افسون سردارpdf
بخشی از رمان افسون سردار :
لایِ پلکام رو باز میکنم و اولین
چیزی که سراغم میاد دردِ.
آخی میگم و سعی میکنم بشینم.
دستم رو پهلوم میشینه،
آخ لعنتی خیلی درد دارم. خودم
رو سمت پا تختی میکشم و دستم
به تلفن میرسه و برش میدارم،
خط آشپزخونه رو میگیرم و
مثل همیشه راضیه جواب میده:
_ بله آقا؟
_ بگو دختره یه مسکن قوی بیاره برام.
_ چشم.
رمان افسون سردارpdf
گوشی رو رو پا تختی میکوبم
و تن دردناکم رو رو تخت دراز میکنم
. خوبه که این بار زیاد طول نمیکشه،
اجازه ورود میدم و با یه لیوان آب
و قرص کنارم میاد.
نگاهی به اخمایِ درهمش میندازم،
هنوزم دلگیره و این
از چهرهش مشخصه. به نگاه خیره ام
ادامه میدم که به حرف میاد:
_ مسکنتون.
_ چی آوردی؟ قوی میخوام.
_ با اجازتون قوی ترین مسکنتون
استامینوفن کدئین بود.
پوزخند میزنم
_ احمق، این درد لعنتی
با استامینوفن آروم میشه؟
چشماش رو تو کاسه میچرخونه
_یه قوی ترش هم هست که
اثرش بیشتره، میخواین اون رو بیارم براتون؟
سرم رو برمیگردونم
_ برو اون رو بیار.
_چشم.
از اتاق بیرون میره و چند دقیقه
دیگه برمیگرده و کنار تخت میاد.
دستم رو سمتش دراز میکنم
تا مسکن رو بگیرم و با چیزی که
تو دستم میذاره عصبی نگاهش میکنم
_ این چیه؟
دانلود رمان دیواری به ضخامت سکوت