توضیحات
رمان اعجاز باتو بودن pdf
کیارش عادل با عشقی ممنوعه
دست به گریبانه و درست وقتی
که مانعی سد راهش نیست
و میخواد عشقش رو جار بزنه،
متوجه دسیسهای میشه
که مسبب تمامش …
خلاصه رمان اعجاز با تو بودن
من و آسمان شبیه هم بودیم.
هر دو ابری …
هر دو غمگین …
او بی پروا می غرید و نعره میزد
و من بیصدا در خود می شکستم.
او همه چیز را در هم
می پیچید و من ویرانی زندگیم را نظاره گر بودم.
گویا هر دو زخمی بودیم.
زخم کدامیک کاری تر بود،
او که می بارید یا من که دیگر حتی
اشکی برای فرو ریختن نداشتم. …
خشک شده بود،
همه چیز،
حتی احساس لگدکوب شده ام
نیز رمقی به جانش نمانده بود تا پایداری کند.
برای دانلود هریک کلیک کنید