توضیحات
رمان آفوگاتو pdf
سی و دو سال پیش به
خاطر تهمتی که به مادر کاوه
زده شده بود،
او را مجبور کردند ایران را ترک کند،
اما حالا کاوه برگشته
تا انتقام تهمتی که خانواده اش
به مادرش زده اند
و او را طرد کرده اند بگیرد،
در خانواده دشمنش دختری
را می بیند که اصلا شبیه دخترا نیست،
اسمش سروش است
( حتی اسمش هم پسرونست)
و دختر عمومی کاوه محسوب می شود
و حالا کاوه دلش می خواهد
کاری که با مادرش کرده اند
را با سروش کند و …
خلاصه رمان آفوگاتو (اسپرسو)
من خودم
پیداش می کنم آقا بزرگ …
شما نگران نباشید …
میفرستمش بره …
اول زنتو برگردون خونه …
بهش میگی آقا بزرگ گفته
امروز باید خونت باشی …
چشم …
این چشم گفتن ها مختص
تمام خاندان بود و کسی جرات مخالفت
با او را نداشت …
همیشه و همه او را آقا بزرگ صدا می زدند …
از فرزندانش تا نوه ها
و سایرین اقوام دور و نزدیک و دوستان …
آقا بزرگ از روی مبل برمی خزد
و با بلند شدن وی پسرانش
نیز به نشانه احترام از روی مبل بلند می شوند
آقا بزرگ رو به دو پسر دیگرش
میکند: فرمان و فرهود،
آدماتونو می فرستین پ
ی این الف بچه بیارنش پیش من …
فرهود سیگارش را در زیر
سیگاری خاموش میکند
و با تمسخر میگوید: اونی که آدم داره
، خان داداش فرمانه …
آدم من فقط خودممو خودم …
آقا بزرگ نگاه برنده ای ب
ه فرهود می اندازد و او
حساب کار دستش می آید …
لبخند مسخره ای که به
لب داشت را برمی چیند.
آقا بزرگ از سالن خارج میشود …
فرامرز به طرف پنجره بزرگ
انتهای سالن می رود و
سیگاری می گیراند …
فرمان به او نزدیک می شود
و شانه به شانه اش می ایستد …
قد و هیکل این دو برادر
خلاف فرهود که تا سرشانه شان
میرسد، به آقا بزرگ رفته است …
رمان های پیشنهادی سایت:
رمان ارکان
رمان در سایه سار بید
رمان مهکام
برای دانلود هریک کلیک کنید
رمان آفوگاتو pdf