| پنجشنبه 29 شهریور 1403 | 22:22

پرشین رمان

پرشین سایت بهترین سایت معرفی و فروش رمان های ایرانی و خارجی …

رمان هوس دیدنت pdf

رمان هوس دیدنت pdf

ایکا دختری که تمام عمرش

به عنوان یه پسر زندگی کرده و

هرشب شاهد بی بندو باری

های پدرش با زنان شهره !

اما رئیس بزرگترین شرکت تجاری

به ایکا پیشنهاد کار میده اما

در واقع ایکا سند  خود

رو امضا می‌کنه و درحالی که

  عاشق نامزد اربابش

که هم جنس خودش میشه

خلاصه رمان هوس دیدنت

زنه جیغی کشید و سی

در پنهان کردن خودش داشت

پوزخندم پر رنگ شد

خانم الزمنیست خودت رو پنهان کنی

  با حالت بدی گفتم :- اوه خدای من

. من یه دخترم که هنوز کسی رو بغل نکرده.

و حاضر نیستم هیچ کسی رو بغل کنم

.صورتش تعجب رو به خوبی نشون میداد

. به سمت پله ها رفتم و به اتاقم

پناه بردم تک تک لباس هام رو دراوردم

. نگاهم روی دست های کوچیکم

خشک شد .

به قدری کوچیک بودن که توی

مشت یک مرد به راحتی جا میشد

رمان های پیشنهادی سایت:

رمان ترنج 

رمان پرواز ققنوس

رمان به گناه امده ام

برای دانلود هریک کلیک کنید

  • 1196 روز پيش
  • alimirzaye
  • 50,090 views
  • قیمت اصلی تومان۲۸۰۰۰ بود.قیمت فعلی تومان۲۴۵۰۰ است.
  • ارسال نظر

رمان هزار چم pdf

رمان هزار چم pdf

رمان هزار چم pdf

هم اکنون عاشقانه ای جدید

از دختری در یک خانواده سنتی

با عقاید محدود که دل در گرو

قهرمان داستان حاج امیر جبارزاده دارد،

جوانمردى پهلوان مسلک

که خصوصیات ویژه خاصى دارد

، اما دست تقدیر و اشتباهات

مختص سن کم ریحانه

باعث ازدواج اشتباه او

با شهاب جبارزاده پسر عموى حاج امیر

، می شود،

ازدواجی که تنها از سر انتقام

بچگانه شهاب می باشد،

حاج امیر که پسر عموی

بزرگتر شهاب است و

همیشه حکم پدر او را داشته است

از عشق و احساس خویش نسبت

به ریحانه چشم پوشى میکند

و این شروع اولین چم

از هزارچم روایت است …

خلاصه رمان هزار چم

این روزها منتظرم کسى

حرفی بزند …

عطری شبیهش پیدا شود …

یا حتی از کوچه ای رد شوم و

از خانه ای بوی قرمه سبزى

بیاید و من بغض کنم و

اشک بریزم …

این غذاى مورد علاقه اوست …

این جمله اوست …

این عطر اوست … این اوست!

… آن اوست! … خدایا یک “او” …

همه زندگی ام بود،

یک دو حرفى ساده …

عادت داشت با هر زن نامحرمى

که همکلام میشد،

آبجى خطابش کند.

اما هیچ وقت هیچ وقت به

من آبجى نگفت …

اوایل ریحانه خانوم بودم

و بعد ترها ریحان گلى اش شدم …

با همان بغض سمج و گلوگیر

، از راننده میپرسم:

آقا میشه مسافر دیگه اى نزنی؟ …

راننده سرى تکام میدهد …

کرایه ات میره بالاها !
جلو میروم … در ماشین را باز میکنم

… عیب نداره …

راننده هنوز مردد است …

کجا پیاده میشی؟ …هزار چَم!

خدا میداند با گفتنش چه طور بغضم

سر باز میکند و من براى اینکه

راننده اشکهایم را نبیند

سریع سوار میشوم و

در را میبندم … راننده که سوار میشود

، قبل از بستن در، “یاعلى”

میگوید …

بی اختیار سرم را بالا می آورم …

صدایش در سرم که نه،

در جانم میپیچد و من به دنبال خودش

در این فضای چند وجبی ماشین میگردم …

اما جز من و راننده، کسى اینجا نیست …

کسی نیست به رسم خداحافظ،

دستش را که همیشه تسبیح

کهربایش میان

فاصله انگشت هایش جا خوش

کرده را به پیشانی اش بزن

د و نام مولایش را صدا بزند

رمان های پیشنهادی سایت: 

رمان سنگاش

رمان لیپتوس

رمان به وقت پاییز

برای دانلود هریک روی نامش کلیک کنید

  • 1196 روز پيش
  • alimirzaye
  • 62,028 views
  • قیمت اصلی تومان۲۸۰۰۰ بود.قیمت فعلی تومان۲۴۵۰۰ است.
  • ارسال نظر

رمان ماهروی من pdf

رمان ماهروی من pdf

رمان ماهروی من pdf

خلاصه رمان ماهروی من

بعد از کلاس استاد پارسا یکی

از استادای جوون و خوشتیپ

دانشگاه فرناز رو کرد بهم و گفت:

– بیا بریم یه چیز بخوریم که

این پارسا مخم رو تیلیت کرد،

دارم هلاک می‌شم از گرسنگی.

– حناق بگیری فرناز چقدر می‌خوری تو؟

با لب و لوچه ی آویزون گفت:

– خودت حناق بگیری خب این

همه به خاطره استاد پارسا

فسفر سوزوندم آخرشم میگه

نمره میان ترمت رو کامل نمی‌گیری،

من واقعا نمی‌فهمم من که عین

تو نوشتم چرا به تو چیزی نگفت؟

شونه ای بالا انداختم و لب زدم:

– چمیدونم

فرناز زیرچشمی نگام کرد و گفت:

– ولی من می‌دونم فکر کنم

حسابی چشمش رو گرفتی

و تو گلوش گیر کردی.

با تاسف سری تکون دادم و گفتم:

– نه بابا فکر کنم گرسنگی

بهت فشار آورده پاک خل شدی.

فرناز نگاهه چپی بهم انداخت و گفت:

– خل چیه؟ حالا ببین کی بهت گفتم.

به سمت سلف دانشگاه راه افتادیم

و جای همیشگی نشستیم.

که فرناز دوباره گفت:

– مهونی فرداشب ر

و چیکار می‌کنی؟ میای؟

با بی حوصلگی گفتم:

-گفتم که نمی‌یام.

فرناز با لحن طلبکارانه گفت:

– ماهرو اذیت نکن دیگه، یه مهمونی

کوچیک ودخترونه اس

فقط هم بچه های دانشگان.

نفس عمیقی کشیدم

و با لحن کلافه لب زدم:

– خیله خوب ببینم چی میشه.

فرناز باز جری شد و گفت:

– ببینم چی میشه

نداریم حتما باید بیای.

با چشمای ریزشده

نگاهش کردم و پرسیدم:

– حالا چه اصراریه که

من حتما باید بیام؟

رمان های پیشنهادی سایت:

رمان بوسه مرگ

رمان ترنج

رمان ساقی

برای دانلود هریک کلیک کنید

  • 1196 روز پيش
  • alimirzaye
  • 29,874 views
  • قیمت اصلی تومان۲۸۰۰۰ بود.قیمت فعلی تومان۲۴۵۰۰ است.
  • ارسال نظر

رمان لیتوپس pdf

رمان لیتوپس pdf

خلاصه:

کیانمهر بخاطر شرکت در مناقصه ای

تهدید میشود و چه تهدیدی بهتر از

صحرا نامزدش.

کیانمهر طی دعوایی با صحرا

اورا در بیابان رها میکند.

و صحرا دختری که بخاطر پروژه

نامزدش به او ت*ج*ا*و*ز شده.

صحرا هم از ترس پس زده شدن

توسط نامزدش خودکشی میکند .

در صورتی که صحرا خودکشی

نکرده و…..

رمان های پیشنهادی سایت:

رمان راز مرگ

رمان نگاه

رمان مهکام

برای دانلود هریک کلیک کنید

  • 1196 روز پيش
  • alimirzaye
  • 58,213 views
  • قیمت اصلی تومان۲۸۰۰۰ بود.قیمت فعلی تومان۲۴۵۰۰ است.
  • ارسال نظر

رمان عشقم باش pdf

رمان عشقم باش pdf

رمان عشقم باش pdf

داستان جذاب دختری به نام

سلما است که در عمارت

بزرگی پیشخدمت می باشد

و به درخواست خانم عمارت

باید همسر دوم مردی جذاب

و خشن شود و برای او فرزندی بیاورد،

او که مجبور بود شب هایی

را با پیمان خلوت کند،

کم کم متوجه می شود این

مرد همان عشق نوجوانی اش …

خلاصه رمان عشقم باش

همین که از آشپزخانه خارج شدم،

افسون را دیدم که روی مبل

راحتی نشسته

رمان عشقم باش pdf

و به سر تا پایم نگاه می کند …

شاید این دومین باری

بود که از نزدیک می دیدم اش …

اندام لاغر و کشیده ای داشت …

موهایی رنگ کرده و شرابی

که تا شانه اش می رسید

و رژ لب سرخابی ای که به شدت

روی لبانش خودنمایی می کرد

و بیش از اندازه پر رنگ بود …

چشم هایی روشن، ابروهایی قهوه ای

، گونه هایی برجسته و لب هایی نازک

با قدم هایی بلند خود را

به او رساندم و سرم را به

زیر انداختم و گفتم: سلام خانم،

با من کاری داشتید؟

… بشین … طرز صحبت کردنش

مثل همیشه خشک و سرد بود …

حتی جواب سلامم را هم نداد …

با عجله مقابلش نشستم

که گفت: چند سالته؟ …

از سوالش تعجب کردم،

اما جواب دادم: ۲۳ سالمه خانم …

اسمت چی بود؟ … سلما،خانم …

چرا تا الان ازدواج نکردی؟ …

از سوال ناگهانی اش متعجب

نگاهم را کمی بالا آوردم و گفتم:

خودم نخواستم … دلیلش؟ …

نمی خواستم مادرم و تنها بذارم!

راستی گفتی مادرت،

ببینم حالش چطوره؟ …

تغییری نکرده خانم …

برای هزینه ی بیمارستان

مشکلی نداری؟ …

نمی دانستم باید همه چیز

را کف دستش می گذاشتم یا نه …

آخر نگاهش هیچ رنگ و بویی

از دوستی نداشت …

شانه ای بالا انداختم و گفتم:

کل پولی که مادرم پس انداز

داشت رو خرج بیمارستان کردیم …

راستش … سکوت کردم و با

دو دلی اضاف کردم: کمی به مشکل

برخوردیم! … من هزینه های

بیمارستان مادرت رو پرداخت می کنم …

با بهت به او زل زدم و گفتم …

رمان های پیشنهادی سایت:

رمان ترنج

رمان به گناه امده ام

رمان تقاطع

برای دانلود هریک کلیک کنید

  • 1196 روز پيش
  • alimirzaye
  • 69,467 views
  • قیمت اصلی تومان۲۸۰۰۰ بود.قیمت فعلی تومان۲۴۵۰۰ است.
  • ارسال نظر

رمان سنگاش pdf

رمان سنگاش pdf

رمان سنگاش pdf

ارغوان شکوفا مجری برنامه ی

تلویزیونی در حال تدارکات

جشن عروسی اش با هیراد است

که با دامون روبه رو می شود،

مردی که در گذشته …

خلاصه رمان سنگاش

چشمانت را به یاد دارم …

آن دو گوی مشکی درشت

با مژه های بلندی که وقتی پلک

می زدی و لب هایت روی

هم جمع می شد دل مامان

و بابا را می بردی …

خنده های از ته دلشان را روی

نگاهت می پاشیدند و

تو را عاشقانه در آغوش می گرفتند …

بابا تو را با دست هایش بلند

می کرد و توی هوا می پراند …

می خندیدی و دوباره به آغوش

دستان گرمش برمی گشتی …

مامان چیکار می کرد؟

لازم نیست خیلی فکر کنم

مامان فریبا برایت برس صورتی

رنگ گرفته بود … همان برسی

که در پاساژ پشت ویترین

یک اسباب بازی فروشی

دیده بودی و لجش را گرفتی …

نیازی به پا کوبیدنت نبود …

هرچه می خواستی مامان

فریبا فوری در اختیارت می گذاشت …

تو را می نشاند روی پاهایش

و موهای  مشکی ات

را شانه می کرد و زیر گوشت

شعر می خواند …

آن هم به زبان کودکانه …

هر وقت کنار مامان فریبا بودی

من می توانستم خنده اش را ببینم …

همان لبخندهایی که خوشگلش

می کرد و اما از نگاه من دریغ می شد.

همیشه به موهای لخ*ت

بلندت حسودیم می شد …

اخه تو که یادت نمیاد موهای

من فرفری بود و قهوه ای …

به زور برس هم صاف نمی شد …

گاهی یواشکی می رفتم

اتاق مامان و بابا …

بعد از داخل کمد دیواری سشوار

مامان فریبا را برمی داشتم تا …

رمان سنگاش pdf

رمانهای پیشنهادی سایت :

رمان رز خاکستری 

رمان راز مرگ

رمان ب وقت پاییز

برای دانلود هریک کلیک کنید

  • 1196 روز پيش
  • alimirzaye
  • 17,829 views
  • قیمت اصلی تومان۲۸۰۰۰ بود.قیمت فعلی تومان۲۴۵۰۰ است.
  • ۲ نظر
رمان رز خاکستری pdf

رمان رز خاکستری pdf

فردین دل می‌شکند و آه آن دلِ شکسته

جوری دامن احساسش را می‌گیرد

که لحظه به لحظه‌اش درد می‌شود

و خواب با هزار قرص خواب‌آور

رخت بر می‌بندد از چشمانش

و تمام خواستن‌هایش خلاصه

می‌شود در همان دلِ شکسته.

اما انگار جوری آن دل را زیر پاهایش

له کرده که صدای فریاد بی‌صدایش

به گوش خدا هم رسیده.

و حال خدا قصد تقاص گرفتن می‌کند.

خلاصه رمان رز خاکستری

کلید را در قفل چرخاند و وارد شد.

صدای بسته شدن در پشت

سرش نیامد و مگر مهم بود؟

کتش را روی اپن پرت کرد و

به سمت بار کوچک گوشهی هال رفت.

شیشهی قرمز رنگ را برداشت

و تن پردردش را روی کاناپه رها کرد.

چشمانش میخ نقره فامهای

رو به رویش شد و صدایش گرفته بود انگار:

_پیش مامان بودم.

کمر از پشتی کاناپه جدا کرد

و شیشه ی حاوی آن ماده ی

دوست داشتنی را به  دست گرفت

. _حالش فرقی نکرده.

براش حرف می زنم، اشک می ریزه.

براش می خونم،

  اشک می ریزه. برای می خندم،

اشک می ریزه. براش اشک می ریزم

، اشک  می ریزه…

اشک می ریزه، اشک می ریزه.

رمان های پیشنهادی سایت:

رمان راز مرگ

رمان پرواز ققنوس

رمان تریاق

برای دانلود هریک روی نامش کلیک کنید

رمان رز خاکستری pdf

  • 1196 روز پيش
  • alimirzaye
  • 24,114 views
  • قیمت اصلی تومان۲۸۰۰۰ بود.قیمت فعلی تومان۲۴۵۰۰ است.
  • ارسال نظر

رمان راز مرگ pdf

رمان راز مرگ pdf

رمان راز مرگ pdf

روایتی جذاب از زندگی مهتاب

که پدر و مادر خود را در نوزادی

از دست داده و از خواهر دو قلو ی

خود دور میماند و با عموی

خود یه ایران می آید،

حالا در سن ۱۹سالگی سالار

پسر عموی مهتاب که سرگرد

نیروی انتظامی است و

همسر خود را از دست داده و

اکنون مهتاب برای نگهداری

از فرزند سالار با او ازدواج میکند

، بعد از ۷سال خواهرش

ماریا به ایران می آید و رازهای …

خلاصه رمان راز مرگ

مقابلش نگاه کرد …

کمی تمرکز کرد تا به یاد

بیاورد دفترچه ی کوچکش

را کجا گذاشته بود و همزمان گفت:

پارمیس از مدرسه ات زنگ زدن،

لطفا کمتر با معلمات بحث کن!

پارمیس بیخیال نگاه زیر چشمیای

به مادرش انداخت …

رمان راز مرگ pdf

کره را روی نان پهن کرد و

خونسرد گفت: تقصیر خودشونه

؛ من کاری باهاشون ندارم!

بروشور را روی برگه ها گذاشت،

گوشه ی ابروش را لمس کرد

و چشم هایش را جمعتر،

تا ذهنش به جای کار،

روی حرف های پارمیس متمرکز شود

با کمی مکث ابروهایش را

به هم پیوند داد و با کمی چاشنی

عصبانیت و جدیت گفت:

من اینطوری بزرگت کردم؟

به هر صورتی که هست

اون خانم معلمته و ازت بزرگتره؛

احترامشم واجب!

پارمیس لب های کوچک و صورتی

رنگش را از حرص جمع کرد …

پریسا لیوان شیر نیم خورده اش

را روی میز گذاشت و قبل

از پارمیس مداخله گرانه و

با کمی چاشنی طعنه گفت:

ول کن این بچه رو!

حالا بگو ببینم این همه میز

چیدی چه خبره؟

آقا سالارتون قراره قدم بذاره

رو تخم چشم ما و بیاد؟

مهتاب چشم غره ای به پارمیس

با آن نگاه تخسش رفت و کمی

شکر در قهوه اش حل کرد …\

کاتالوگ رنگ ها را باز کرد و

بی تفاوت جواب داد:

مهمونای اقا جون دیشب رسیدن …

برای اوناست! پریسا با شنیدن

جواب مهتاب آن هم با ان لحن

بی تفاوت و چهره ی خونسرد،

عصبی چاقوی میان انگشتانش

را درون پیش دستی مقابلش رها کرد و …

رمان های پیشنهادی سایت:

رمان عشق بی رحم

رمان ترنج

رمان عشق سخت

برای دانلود کلیک کنید

رمان راز مرگ pdf

  • 1196 روز پيش
  • alimirzaye
  • 21,844 views
  • قیمت اصلی تومان۲۸۰۰۰ بود.قیمت فعلی تومان۲۴۵۰۰ است.
  • ارسال نظر
رمان به وقت پاییز pdf

رمان به وقت پاییز pdf

من پاییز دختری که توی ۱۸ سالگی

مادرم رو از دست دادم

و تصمیم گرفتم تنها زندگی کنم

اما اون موقع وضع مالیم

برای عملی کردن تصمیم

خوب نبود ولی به لطف

بابا و حمایت مالیش موفق شدم.

البته ازدواج زود هنگام بابا

بعد از مرگ مادرم با نازنین دختری

هم سن و سال خودم‌ توی

تحقق این تصمیم بی تاثیر نبود.

و حالا من دختری که بعد

از چندین سال سختی به یکی

از بهترین وکیل‌های این شهر تبدیل شدم

و زندگیم رنگ و بوی آرامش گرفته بود

ولی با اومدن مهراد…

قسمتی از رمان »

کلید را داخل قفل چرخاندم

وقتی وارد منزل شدم

اولین کاری که کردم دنبال کنترل

کولر گشتم،

از شدت گرما عرق کرده بودم و

لی بی توجه به اینکه ممکنه

سرما بخورم مانتویم را در آوردم

و تنم را به خنکی باد کولر سپردم.

چشمایم را بستم و از باد خنکی

به تنم می خورد لذت بردم.

طبق عادت همیشه ام به

سمت حمام رفتم و دوش

پنج دقیقه ای گرفتم،

آب سرد رو تا آخر باز کردم،

تمام تنم را به یکباره زیر آب سرد بردم،

نفسم از شدت سرما بند آمد و تنم لرزید

،‌ هر بار می گفتم این آخرین دفعه است

ولی هر بار تکرار می کردم و تکرار!

رمان به وقت پاییز pdf

رمان های پیشنهادی سایت: 

رمان اسو

رمان بار دیگر باتو

رمان ترنج

برای دانلود هریک کلیک کنید

  • 1196 روز پيش
  • alimirzaye
  • 19,417 views
  • قیمت اصلی تومان۲۸۰۰۰ بود.قیمت فعلی تومان۲۴۵۰۰ است.
  • ارسال نظر
رمان بار دیگر باتو pdf

رمان بار دیگر باتو pdf

دختر کوچک خانواده صدر،

مسئولیت های بزرگی بر عهده اش

گذاشته می شود

و در این راه با ممنوعه زندگی اش

پس از ده سال ملاقات می کند

. این‌بار او هیچ وجه اشتراکی

با آدمی که ده سال پیش بود ندارد…

خلاصه رمان بار دیگر با تو

روی آلبوم و اسم گروه هنری

سرمه دست می کشم و

با دقت بازش می کنم.

این کالکشن،

مثل شی با ارزش و قیمتی

برایم می ماند

. تمام مهارت و خلاقیتم را در

طرح زدن و به ثمر نشوندن

هر کدام از آن ها به کار بسته بودم.

چه کسی می گوید قیمت هر چیز

را بهای آن تعیین می کند؟

قیمت اشیا و حتی ما انسان ها

را تلاشی که صرف به ثمر نشستنش

کرده ایم مشخص می کند و بس!

همین که برای بالا کشیدن

خودت تلاش کنی یعنی ارزشمندی.

مثل همین زیور آلات

سوزن دوزی که به نظر کم

ارزش می آیند و قیمت هر کدام

شاید در مقایسه با طرح جواهرشان،

ناچیز باشد ولی برای من دنیایی

ارزش دارد.

وقتی با همین دست ها کل

شبهای این یکسال را طرح زدم و بافتم.

ارزش اینها به هنر

، خلاقیت و وقتی است که صرفشان شده.

گوشواره طرح پاییز که برگی

پنج پر بزرگ با ترکیب رنگهای

زرد و نارنجی و سرخ است

به گردن باریک و بلندم

خوش نشسته.

یادم می آید که وقتی دنبال

یک مدل برای این ست مانتو

و سرویس پاییزی بودیم

ارسلان پیشنهاد داده بود که

خودم مدل کارهایم شوم.

این طوری هم به نوعی تبلیغ می شد

و هم هزینه اضافی بابت مدل

و قر و فرهای بی پایانش نمی دادیم.

رمان های پیشنهادی سایت :

رمان آسو

رمان نگاهی از جنس عشق

رمان مهکام

برای دانلود هریک کلیک کنید

رمان بار دیگر باتو pdf

رمان بار دیگر باتو pdf

  • 1196 روز پيش
  • alimirzaye
  • 41,645 views
  • قیمت اصلی تومان۲۸۰۰۰ بود.قیمت فعلی تومان۲۴۵۰۰ است.
  • ارسال نظر
ورود کاربران
درباره سایت
سایت پرشین رمان یک مرجع معتبر برای خرید بهترین رمان های ایرانو جهان لطفا با ما همراه باشید به زودی اپ بزرگ ما هم فعال خواهد شد که امکانات بی نظیری برای شما خواد داشت ... منتظر باشید ...
آخرین نظرات
  • alimirzayeسلام خانم صادقی مدیر سایت هستم 09221706572 لطفا به من پیام بدید در تلگرام...
  • alimirzayeسلام عزیز 09221706572 تلگرام پیام بدید و اگر نمیتونید از سایت خرید تلگرام ادمین...
  • Zahraسلام میتونید برا من بفرستید من برا شما پول بریزم...
  • Fereshteخوب بود و تاثیرگذار با یه روند بسیار احساسی اما قابل قبول...
  • Nabatجالب و قشنگ بود این رمان.طول کشید خوندنش اما ارزش داشت.بازم دوس دارم در آینده بخ...
  • اعظم صادقیبا سلام اعظم صادقی هستم نویسنده ی رمان ممنون بابت نظر شما، بله در دنیای واقعی از...
  • ناشناسبه نظرم فالوور های این سبک رمان ها خیلی قصه های سیندرلایی ❤️ دارن منکه 🤣خدایی حا...
  • Aishaخیلی خوب بود داستانش.تاثیر خوبی گذاشت روم و تا مدت‌ها توی ذهنم میچرخید...
  • Mahoorکتاب خوبی بود و لذت بردم مخصوصا از فصل چهل به بعد عالی پیش رفت قصه...
  • alimirzayeسلام عزیزبرای پی گیری جلد دو به شماره ی 09221706572 پیام بدید در تلگرام یا واتس...
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " پرشین رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.