حریم شیطان pdf
داستان دختری که پس از مرگ نامزدش،
طبق رسم خانی،
مجبور می شه با برادر نامزدش ازدواج کنه،
ولی…
و از طرف دیگه دختری که با تمام
وجودش عاشق خان سومه،
ولی خان زاده اون رو ندید می گیره و با سوگلیش…
*
توی ایستگاه اتوبوس منتظرش بودم ،
آروم و قرار نداشتم ،
گاهی مینشستم ،
گاهی بلند میشدم و راه میرفتم ،
ساعتم رو نگاه میکردم ،
الکی وسایل توی کیفم رو نگاه میکردم
و برای هزارمین بار مرتبشون میکردم ،
این مابین یک بار هم محکم
زدم پای یکی رو قلم کردم .
از استرس داشتم میمردم .
تا وقتی این پنج دقیقه آخر هم تموم بشه ،
فکر کنم چیزی از من باقی نمیمونه !
وای بالاخره اتوبوسش رسید .
مثل این برق گرفتهها دنبال اتوبوس دوییدم.
_ آهای خانم ! کجا میری ؟
در حال دوییدن داد زدم :
_ ببخشید …
_ صبر کن ببینم .
راننده که متوجه شد یکی عین مرغ پرکنده
دنبال اتوبوس افتاده ، نگه داشت.
اتوبوس خیلی ازم دورترمونده بود .
مسافرها دونه دونه از اتوبوس
پیاده شدن تا اینکه دیدمش …
یهو جیغ بلندی کشیدم و پریدم بغلش.
چشمهام رو بستم و فقط توی بغلم فشارش میدادم ،
محکم بغلم کردهبود ،
تمام مسافرها با چشمهای گشاد شده
داشتن ما رو نگاه میکردن .
_ وای آریا رسیدی ؟!
رمان های پیشنهادی:
رمان زهار
رمان خوشه گندم
رمان تقاطع
برای دانلود هریک کلیک کنید
حریم شیطان pdf