💜خلاصه رمان انفرادی:
منو دزدیدن تا برم زندان انفرادی
و با بیرحم ترین و خلافکار ترین مرد امریکا
،……..
داستان دختری که شبانه از هتل میدزدنش .
و به سلول انفرادی میبرنش و….
خلاصه:
یاشار رئیس سخت و
#نفوذ ناپذیری که بدون شناخت دقیق
از تیدای داستان،
اونو توی شرکتش استخدام میکنه،
تیدا که شخص خاصی در گذشتهی این آدم بوده،
با نقشهای از پیش تعیین شده وارد
#شرکتش میشه و در یک
#مهمانی بزرگ ،پیشنهادِ #نامتعارفی بهش میده
که یاشار رو #وسوسه میکنه انجامش بده…
چالش بین هردوشون براشون یه
رابطهی #ممنوعه رو رقم میزنه…
خلاصه :
همه چیز خوب تا اینکه اون دختر کوچولوی
معصوم پولدار وارد گاراژ تعمیرگاهام شد.
همینکه چشمم بهش افتاد،
تموم چیزی که میخواستم این بود
…………
از اون مدل دخترها نبود که با مکانیک
کثیف و ژولیده شهر قرار بذاره.
با ۲۸ سال سن فکرشم نمیکردم
تو یه نگاه شیفته اش بشم و …….ب
منی که سال ها بود زنی رو نمیخواستم
الان .فقط یه مشکل ریز سر راهم وجود داشت
اما من با برنامه پیش میرفتم.
همه کاری که باید میکردم این بود
تا صاحبش بشم و برای همیشه
مال خودم میشد.
﷽
نام رمان:
آوای جنون
نویسنده:
Nilufar.r
ژانر:
پلیسی، هیجانی، انتقامی، عاشقانه
خلاصه رمان:
سرگرد اهورا پناهی، مأموری بسیار سرسخت و حرفهای از رستهی اطلاعات، به طور اتفاقی توسط پسرخالهاش درگیر پروندهی قتلی میشود. او که در این راه اهداف شخصی و انتقام بیست سالهاش را هم دنبال میکند، به دنبال تحقیقات در رابطه با پرونده، شخص چهارم را پیدا میکند و در مسیر قصاص کردن او، مجبور به شراکت با دختری میشود که در ادامهی این شراکت، طی سفر اجباری به گیلان اتفاقات ریز و درشتی برای هر دو پیش میآید و…