نام : رمان عشق های پنهان pdf
نویسنده : #ریحانه_علی_بخشی
ژانر : #عاشقانه #معمایی
خلاصه :
عشقی ممنوعه در گذشته که…باعث ممنوعه شدن عشقی در آینده می شود.عشقی که با وجود ممنوعه بودنش، باز هم ادامه پیدا می کند.آن عشق، التهابش ذره به ذره، ثانیه به ثانیه، مانند خونی به رگ هایش تزریق می شود.و شدت آن هر لحظه افزایش می یاید.مانند عشقِ شیرین و فرها.دیووانه تر از لیلی و مجنون…!
نام : رمان باروت pdf
نویسنده : #shelip
ژانر : عاشقونه
خلاصه :
این رویاست میدونم! …
ته دنیاست میدونم …
اینا توهمه ، چون روحیم داغونه …
اینم میدونم!
میدونم میدونی؛ که نباشی داغون میشم
این بغضا باروت میشن بعد منفجرن!
مثال بارون میشن…
قسم به هر تیکش؛ این کالبد بهم ریخته ست..
استخونام تو خماری نبودنت ، تو هم میشکست
تو هم میدونی که نباشی داغون میشم
سر دردام تشدید میشن …
غمگین میشم و غمگین میشم و غمگین میشم!
تاریکه این شهر بی تو…
نام : رمان بازیچه pdf
نویسنده : #SaMi_Ye
ژانر : #عاشقانه
خلاصه :
شهلا دختری که اسیر خشم و کینه همجنسش آیسان دختری خشن و بی رحم میشه
نویسنده : #الناز_داد_خواه
ژانر : #علمی #تخیلی
خلاصه :
یکی از روزای عادی مثل همه روزای دیگه وسط ظهر یهو هوا تاریک میشه درست مثل شب اتفاق عجیبی میوفته انگار ماه و خورشید در مدار عجیبی رو به روی هم قرار میگیرن هم ماه خاموش میشه هم خورشید و در کسری از ثانیه تمام آسمان به رنگ خون در میاد…این پدیده نادر ۲۴ ساعت طول می کشه و در طی این ساعات همه مردم دچار بیهوشی غیرعادی میشن. وقتی خورشید گرفتگی تموم میشه و اسمون به حالت عادی در میاد دیگه هیچکس ادم سابق نیست هیچکس انسان نیست هرکی با توجه به خوی پنهان درونش تغییر شکل پیدا کرده و هرکس به موجود دیگه ای تبدیل شده فقط تعداد کمی انسان باقی موندن اونایی که ذات پاک داشتن ولی حالا که همه چیز افتاده دست موجودات وحشی دیگه جای انسان ها رو زمین نیست. کنترل هر شهر دست یک گروه از موجودات میوفته، اونا دستور دارن به محض دیدن انسانی اونو بکشن…
نام : رمان ورتیگو سرگیجه pdf
نویسنده : #مینو_کاوری_زاده
ژانر : #عاشقانه #معمایی #تخیلی
خلاصه :
خوشه و همسرش در شهرک یک، زندگی عاشقانه و آرامی دارند تا اینکه، خوشه پی میبرد تمام خانوادهش تصمیم دارند او را به قتل برساند…
نویسنده : #محرابه_سادات_قدیری
(#رهایش)
ژانر : #عاشقانه
خلاصه :
گاهی کسی جایی پا به زمین می گذارد برای ایستادن برای جنگیدن برای مقاوم بودن گاهی کسی جایی دنیا می آید برای چوب بست بودن برای مستحکم بودن برای طاق بودن برای سایه سار بودن گاهی جایی از زمین کسی ریشه می دواند خاراستیز سخت و عمیق چونان کناران بیشه زارهای کهن
و در تقابل با این سختی گاهی جایی کسی رشد می کند در لطافت و نرمی موهبتی ازلی
همچون پیچکی پیچیده به چفته ای نامرغوب و نامقاوم همچون دستی چسبیده به رسنی فرسوده …
نام : رمان بادها مسیر دیگری دارند pdf
نویسنده : #محرابه_سادات_قدیری
(#رهایش)
ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
خلاصه :
رمان در مورد یه پسر عکاس به اسم مهامه . داستان حول زندگی شخصی و کاری این پسر می چرخه. عکاسی توی یه روزنامه و سوژه های مختلفش . و زندگی شخصیش که حول یک دختر به اسم شیده …
نام : رمان هست های نیست pdf
ژانر : #عاشقانه
نویسنده : #محرابه_السادات_قدیری (#رهایش)
خلاصه :
سر و صدای اضافه ای مانع از خوابیدنش شد، صدای حرف زدن تندی که خیلی مفهوم نبود اما مشخص بود صاحبش به نوعی شاکیه، پنجه میون موهاش برد و به تنش کش و قوسی داد … اولین صبح از هفت روزی که قرار بود تو این شهر، توی این کشور اقامت داشته باشه شروع شده بود
خمیازه ای کشید و سعی کرد از رخت خواب دل بکنه … دست پیش برد و ساعت مچیش رو از روی پاتختی برداشت … ساعت به وقت ایران تنظیم نشده بود … سر چرخوند و ساعت دیواری رو پیدا کرد، هنوز دو ساعتی به وقت جلسه مونده بود، باید دوش می گرفت، آماده می شذ و در نهایت با اون مرد اسم و فامیل سخت تماس می گرفت تا برای رسوندن اون به شرکت خودش رو به هتل برسونه
پاهایش را روی زمین گذاشت و از پنجره به اسمون کدر نگاه کرد … ابر بود با دود؟ مادرش می گفت هوای تهران کثیفه … مادرش هم فقط و فقط از آلودگی هوای این شهر شنیده بود ، اون هم از این شهر چیزهای زیادی شنیده بود، از آدم های این شهر هم …
نام : رمان شاید خدا گم شد pdf
ژانر : #عاشقانه
نویسنده : #محرابه_سادات_قدیری (#رهایش)
خلاصه :
این کتاب روایتگر ماجرایی است پیرامون خانواده ای سه نفره. محمدطاها بعد از مرگ پدرش مسئولیت سنگینی نسبت به خواهر و مادرش احساس می کند، او از آن دست جوان هایی است که پای اعتقادات مذهبی اش ایستاده و خوش ندارد خواهرش با هر کس و ناکسی مراوده کند اما حدیث مثل او فکر نمی کند، او دوست دارد مثل جوان های امروزی تیپ بزند و چندان بر اصول برادرش استوار نیست. برعکس محمدطاها حدیث دختری پر شر و شور است که گویا دل در گرو مردی دارد که چندان به دل طاها نمی نشیند. حسین آن پسری نیست که بتواند نان حلال سر سفره خواهرش بیاورد و زندگی شرافتمندانه ای را رقم بزند. در این میان طاها نگرانی های دیگری هم دارد که به دوستش علی مربوط می شود و به آدم هایی که با آن ها مراوده می کند..
نام : رمان میان لاشه ایستگاه متروکه pdf
ژانر : #عاشقانه
نویسنده : #محرابه_سادات_قدیری ( #رهایش )
خلاصه :
نگاه از چهره ی سیه چرده ی مرد گرفت و تنه بالا کشید و
ایستاد.
– الله دار قرار بود خودش بیاد.
– خودش یه خرده ناخوش احوال بود مهندس. کاری اگه هست،
به من بگین.
– کاری نیس. کاری که تو بخوای بکنی نیس. بهش بگو بهتر که
شد یه سر بیاد اینجا.