توضیحات
رمان تله ماه pdf
قدمی که می خواست بردارد، در هوا ماند.
نگاه ناباورش روی چهره ی خاله اش
نشست تا شاید ردی از شوخی ببیند.
چهره در هم کشید و بی دلیل خندید
تا حجم تعجبش را نشان دهد:
_رفت؟ کجا رفت؟
_یه تاکسی اومد دنبالش و این
دخترم گفت تو براش فرستادی.
_من همین امروز صبح باهاش
تماس گرفتم و گفتم خودم میام دنبالش.
کی اومد دنبالش خاله؟
زن چنگی به صورتش زد و از بی ملاحظگی خودش،
شرمنده شد؛
_نگفت مادر،
تاکسی اومد و اونم رفت.
مگر می شد او بی خبر جایی برود؟
دلش فریادی از بن جگر می خواست
اما به داد زدن کوتاهی بسنده کرد:
_لعنتی کجایی؟
برای دانلود هریک کلیک کنید